خیلی تو پیج اینستاگرامم در مورد استراتژی آشغالی، محتوای آشغالی حرف زدم. خیلی وقته میخوام درباره این استراتژی که تنها راهکار افراد کاملگراست بنویسم… مثل اینکه بالاخره وقت اون شده که یکم بیشتر و منسجمتر در مورد این استراتژی حرف بزنیم. بریم ببینیم چی از آب درمیاد.
مرضی بهنام کاملگرایی
خیلیا میگن کمالگرایی خوبه ولی کاملگرایی بده. واقعیت من ریشه این حرف رو نمیدونم برای همین سعی میکنم تا جای ممکن وارد این بحث که ظاهرا بحث دقیقی هم هست نشم.
نمیدونم اینکه من دوست دارم «اگر کاری رو انجام میدم عالی باشه» درسته یا غلط؛ مسلما وقتی به لحاظ تئوری بهش نگاه کنی درست بهنظر میاد. نمیشه که من دوست داشته باشم ی کاری رو به بدترین شکل انجام بدم. اما تو عمل ماجرا کمی فرق میکنه!
من تو ذهنم علاقه دارم اگر کاری رو انجام میدم به بهترین شکل ممکن باشه. بهترین شکلی که میشه براش متصور شد. همینجا ی مسئله خیلی مهم خودشو نشون میده. من چون تو فضای ذهن بدون در نظر گرفتن خارج هستم، بهترین شکلِ ممکن رو متصور میشم نه بهترین شکلی که در عمل توانایی انجامش رو دارم.
میخوام ی کاری رو انجام بدم و تو ذهنم میشینم اون رو بررسی میکنم و ریختش رو درمیارم. یعنی قبل از اینکه بخوام عمل کنم تو ذهنم نقشه اونو ترسیم میکنم و جوانب اون رو متصور میشم. قبل از عمل کردن دارم تصور میکنم. علم قبل از عمل. بهقولی میگن العلم امام العمل. علم امام عمله، یعنی متقدم بر عمله. یعنی نمیشه عملی انجام بدی که قبلش تو فضای ذهنت درموردش تصور و تصدیق نکرده باشی. بگذریم…
ریشه این مرض تو فضای عمل نیست، تو فضای ذهن و علمه. میتونیم اینجوری بگیم که کاملگرایی ی جریان ذهنیه که تو عمل ما نمود پیدا میکنه. نمودش هم عموما بهصورت انجام ندادنه نه انجام دادن یا بد انجام دادن.
ی چیزی که از لابلای کلمات استفاده میشه مدلیه که فرد کاملگرا فکر میکنه. فرد کاملگرا بزرگترین ضعفش تو تطابق فضای ذهنش با فضای واقعیه. در حقیقت یک کاملگرا تو درک واقعیت مشکل داره. تصوری که از خودش تو ذهنش داره با چیزی که تو واقعیت هست خیلی تفاوت داره. چون با این تصور مدتهای زیادی زندگی کرده این جریان براش ی امر عادی شده و دیگه توان تشخیص واقعیت رو از توهمی که از خودش و تواناییاش داره از دست داده. این عدم توانایی تشخیص و تمیز تصویر ذهنی که از خودش داره و چیزی که تو واقعیت هست میشه ریشه کاملگرایی.
امیدوارم سرنخ رو گرفته باشی… همونطور که میبینی ما بحث کاملگرایی رو اصلا نباید سمت عمل ببریم. یک مرض کاملا ذهنی و فکریه.
یکم بیشتر بخوایم وارد ماجرا بشیم میتونیم اینجوری سوال بپرسیم که: چی میشه که ی نفر خودش رو بالاتر از اون چیزی که هست تصور میکنه و از خودش تو ذهن خودش یک شخصیت غیرواقعی میسازه؟
بهنظرم سادهترین جواب به این سوال اینه که هر کسی طالب کامل شدنه و میخواد بالا بره و رشد کنه. بهخاطر همین داستان میاد و خودش رو بالاتر از بقیه تصور میکنه. کاری که تو عمل انجام دادنش خیلی سخته، خیلی راحت تو ذهن خودش با فریبهای مختلف انجام میده. عموما با عیب گذاشتن روی بقیه و پایین آوردن اونها توی ذهنش به روشهای مختلف خودش رو بالا میبره. اینکار وقتی ۱۰سال ۲۰سال ۳۰سال انجام بشه برای فرد به ی امر طبیعی و کاملا عادی تبدیل میشه.
پس ما تو ماجرای کاملگرایی با ی مریض ذهنی روبرو هستیم که خودش رو از بقیه بالاتر میدونه و توانایی ادراک خودش رو اونطور که هست نداره؛ چیزی که از خودش تو ذهنش ساخته از چیزی که تو واقعیت هست خیلی بالاتره. ما تو جریان استراتژی آشغالی در حقیقت دنبال ریشهکن کردن همین طرزفکر و مرض هستیم.
این طرز فکر تو جریان تولید محتوا باعث میشه فرد روی کیفیت محتوا بیشازحد متمرکز بشه و نتونه توی شروع داستان، روی کمیت محتوا کار کنه. همین عدم تولید محتوای زیاد تو ابتدای مسیر باعث میشه نتونه رشد کنه یا خیلی کند جلو بره.
بهنظرم این بحث خیلی خوب جهت گرفت و باز شد و جا داره که عمیقتر بررسی بشه. فعلا برای این مطلب که قراره توش استراتژی آشغالی رو تبیین کنیم تا این حد بررسی ریشه کاملگرایی کافیه. بریم ببینیم استراتژی آشغالی ارتباطش با این داستان چیه…
استراتژی آشغالی
استراتژی آشغالی در حقیقت یک راه برای مقابله با کاملگراییه. انگار ی جور حرکت از توهم به سمت واقعگراییه. ی تمرین برای اصلاح فکره. ی جورایی هماهنگی بین ذهن و واقعیته.
اما این استراتژی چی میگه. این استراتژی برای افرادی که قصد تولید محتوا دارن اما بهخاطر نظرات مردم یا مرض کاملگرایی هیچی بیرون نمیدن کابرد داره. لُب مطلب تو این استراتژی اینه که هرچی از دستت برمیاد بده بیرون. اگه حرفی برا گفتن داری تو قالب متن، عکس، صدا یا ویدئو منتشر کن. محتوا بده بیرون! دنبال این نباش که عالی بشی بعد محتوا بیرون بدی.
یکی از اصول اساسی استراتژی آشغالی تمرکز روی کمیت بهجای کیفیته.
مراحل استراتژی اشغالی:
حداقل به مدت ۶ ماه هر روز یک پست و تعدادی استوری بیرون بده. یعنی مستمر و بدون وقفه محتوا تولید و منتشر کن. مستمر! تو این مدت، هدف افزایش فالوور یا افزایش بازدید نیست؛ هدف فقط و فقط اینه که تولیدمحتوا یاد بگیری و خودتو توی کار پیدا کنی. تو این مسیر هر پست جدیدت باید نسبت به پست قبلیت تغییر کنه. الزاما نباید بهتر بشه، فقط تو این ۶ ماه تغییر مهمه. تولید ایدههای متعدد. خلاقیت!
این داستان که لازم نیست از ابتدا عالی باشی و کافیه با اون چیزی که در توانت هست شروع کنی مشخصا حرف من نیست. ی حرف خیلی قدیمیه. make it bad, then make it better. این لفظ، وقتی یکی از ویدئوهای گری وی رو داشتم ترجمه میکردم به ذهنم رسید. ی جایی بود که گری وی تاکید داشت که باید محتوا بیرون بدید و با دنیا صحبت کنید و این امرِ بیرون دادن محتوا رو با جمله “put some shit out” بیان میکرد. ی آشغالی بده بیرون!
پس داستان استراتژی آشغالی اینجوری میشه که من کاملگرایی رو که ی مسئله ذهنیه بهوسیله تولید مستمر محتوای آشغالی کنار میذارم و شروع میکنم به حرف زدن با دنیا و بروز خودم. تو این پروسه تمام هدف و سعیم اینه که اولا تولید محتوا یاد بگیرم و دوما خودم رو توی کار پیدا کنم. لحن خودم، استایل خودم و…
مهمترین عاملی که باعث به ثمر نرسیدن این استراتژی میشه عدم استمراره! استمرار کلید اصلی داستان تولید محتوای آشغالیه. اگه شروع کردی نباید قطعش کنی. نباید ریتم کارو بهم بزنی. الان ی دونه پست، چهار روز یکی دیگه، ۱۰ روز یکی دیگه هیچ اتفاقی نمیفته. هر روز باید تکرار بشه. هر روز. بدون وقفه، بدون بهونه!
هدف تو استراتژی آشغالی اینه که دانش، مهارت و سختافزارهامون تو جهت تولید و انتشار محتوا ارتقا پیدا کنه.
راجع به محتوای آشغالی دوستان و غیر دوستان خیلی بهم ایراد میگیرن و میگن تولید کردن آشغال باعث میشه شبکههای اجتماعی به گند کشیده بشه. حرف کاملا درستیه اما چیزی که منظور من از محتوای آشغالیه محتوای بدردنخور یا محتوای زرد نیست. مثلا منظورم این نیست ویدئوهای مسخره خندهدار تولید و منتشر بشه یا مثلا شخص بره سراغ حاشیه هنرمندان. محتوای آشغالی در حقیقت با کیفیتترین محتواییه که فرد در حال حاضر دانش، مهارت و تجهیزات تولید اونرو داره. این محتوا رفته رفته تو طول مسیر بهتر و بهتر میشه.
ی چیزی که این وسط پیش میاد با توجه به تجربهای که در این مورد داشتم اینه که خیلیا درنهایت به جایگاه خاصی نمیرسن و جزو رسانههای معمولی میشن. اما چرا این اتفاق میفته؟
ی مسئله رو نباید فراموش کنیم. خوب بودن کافی نیست. دوره، دورهی من خوبم نیست. زمان اینکه من اینو بلدم گذشته، الان برای مطرح شدن یا پرسونال برندینگ باید صاحب نظر باشی. باید تو حوزه فعالیت خودت حرفی بزنی که جدید و بدردبخور باشه. باید عالی باشی. باید انقد حرفای ناب بزنی که مخاطبا وقتی راجع به ی موضوع خاص دارن حرف میزنن تو رو نشون بدن.
حالا فرض کن داری حرفای تکرای تو ی قالب تکراری میزنی و داری از استراتژی آشغالی هم پیروی میکنی. بعد از شش ماه چی میشه؟ مسلما هیچ اتفاقی نمیفته!
این جمله آخر رو اون اوایل که حرف استراتژی آشغالی رو میزدم نمیتونستم بگم اما الان تقریبا بعد از گذشت یکسال و دیدن نتایج عملی این استراتژی میتونم خیلی راحت و مطمئن بگم این استراتژی باعث نمیشه هر کسی تو ماجرای تولید محتوا موفق بشه؛ بلکه باعث میشه کسایی که شانس موفق شدن رو دارن، یعنی واقعا حرفی برای گفتن دارن: «باز شوند، دیده شوند، بلکه پسندیده شوند»
حرف آخر
از اینکه خودت رو بروز بدی نترس! اگر بدونی که با نشون دادن تواناییهای خودت و کار کردن روی برند شخصی خودت چه موقعیتهای شگفتانگیزی برات پیش میاد تمام کارهات رو تعطیل میکنی و فقط روی این ماجرا وقت میذاری. تنها عاملی که باعث میشه خودت رو بروز ندی مرض کاملگراییه.
استراتژی آشغالی تمام حرفش اینه که شانس خودت رو امتحان کن. شاید درونت چیزی هست که میتونه زندگی چندین میلیون آدم رو تغییر بده و خودت ازش خبر نداری! شاید تو ساخته شدی برای کارای بزرگی که تا خودت رو تو فضاش قرار ندی متوجهشون نمیشی. نمیگم حتما اینجوریه، نه! مطمئنا برای همه اینطور نیست. حرف اینه که وارد بازی شو و امتحانش کن، اگه آدمش نیستی حداقل اینو متوجه میشی و با خیال راحت میری سراغ فعالیتهای دیگه.
همیشه گفتم طرفدار داشتن تا حالا تو هیچ دورهای از تاریخ بشر انقدر راحت نبوده. کجا ده سال پیش ی آدمی که تو حوزه کسبوکار فعالیت داشت میتونست تصور کنه ۵۰هزار نفر مخاطب داشته باشه که حداقل یک چهارم اونها طرفدار و هوادارش باشن. این فرصت تاریخی رو دستکم نگیر!
فرصت رییس قبیله شدن، فرصت مشهور شدن برای اقلیت، فرصت معروف شدن به ی چیز خاص موضوعیه که شاید دیگه تو طول تاریخ به این سادگی بهدست نیاد. تنها کاری که باید بکنی اینه که تو ی موضوع خاص با مردم حرف بزنی. یعنی تو شبکههای اجتماعیی که توجه زیادی روشون هست محتوا تولید و منتشر کنی. تو این ماجرای بیرون دادن محتوا اگر بهخاطر نظرات مردم یا وسواس گیر کردی و نمیتونی کاری کنی استراتژی آشغالی میتونه راه نجاتت باشه.
واااای که چقدر کیف کردم, من رفتم تو کارش, من ماه ها و سالهاست, قفلم به خاطر کمال گرایی اما دیگه رفتم که برم حتی اگر همه چی پرفکت نباشه, ماه هاست به نوع پست گذاشتن فکر میکنم, نوعشو پیدا میکنم به فکر پحتوا خاصم, به محتوا به کپشن به رنگ به ارائه به زمان بندی واااای …..
نمیدونی چقدر دعات کردم , انگار نجات پیدا کردم
خداروشکر، الحمدلله. ایشالا خیره
منم همينطورى شررع كردم،جواب ميده استراتژى آشغالى،بد جوااااابه 👍
ایول👌✌❤
سلام . هم محتوا عالی و هم کیفیت.
آهنگ پس زمینه ای که در انتهای پست اینستاتون با عنوان یه آشغالی بده بیرون، خیلی قشنگ بود. اسمش چیه ؟ از کجا می تونم پیداش کنم؟
سلام، لطف دارید
والا اینو یکی از بچهها ادیت کرد. نمیدونم برا کیه موزیکش
اگه اسمشو بپرسید بهم بگید ممنون میشم. با تشکر.
سلام
ردیفی؟
میگم که به نظرت قدم بعد از تولید محتوا چیه؟مثلا ما اومدیم و یه سری محتوای آشغال تولید کردیم حالا همینجوری تند و تند بریزیم توی شبکه های اجتماعی؟یا باید یه استراتژی هم برای تبلیغات بچینیم؟مثلا خود شما>آیا توی اینستاگرامت صفحه ت رو تبلیغ میکنی یا فالو فالو بک میدی؟گری وی میگه برید توی ۹ تا از تاپ پستهای هشتگ مربوط به کارتون و نظر بذارین و مکالمه کنید و… ولی احساس میکنم هشتگ گذاری توی ایران یجورایی اسپمه و به هشتگای درستی نمیرسی نظرت چیه؟
سلام، مخلصم
هدف استراتژی آشغالی اینه که یادبگیرم محتوا چیه، چجوری تولید کنم، چجوری منتشر کنم. یعنی تو دورهای که داری آشغال بیرون میدی در حال یادگیری هستی پس تبلیغات جایگاه نداره.
اگه میدونی محتوا چیه و با تولید و انتشارم آشنایی با بیرون دادن محتوای آشغالی(بهترین محتوایی که با توجه به دانش، مهارت و سختافزارت میتونی تولید کنی) میفهمی که نیاز واقعی مخاطبات چیه. البته این فقط وقتی اتفاق میفته که برای ی قشر خاص کار کنی نه برا همه.
بعد اینکه تولید محتوا یادگرفتی و واقعا نیاز جامعه هدفتو فهمیدی یکم که جلو رفتی تبلیغات میکنی.
من تا حالا پیجمو تبلیغ نکردم، دو یا سه سال پیش نزدیک پنج یا شش ماه برا فالوآنفالو ربات رو پیجم بود، اونم بیشتر تست بود.
کامنت گذاشتن خیلی روش خوبیه، واقعا عالیه. اما چون سخته کسی انجام نمیده. سختترین جاش اونجاییه که باید پستای خوب و مرتبطو پیدا کنی.
هشتگ اسپم نیست. خودم و خیلی از کسای دیگه، تو بعضی پستا آمارای خیلی عجیب غریبی از بازدید هشتگ داشتیم.
سلام، دمت گرم میتی جان ک اینقد وقت میذاری.
نکته ای ک هست اینه ک استراتژی آشغالی ک شما میگی درست، خب؟ ولی خیلی وقتا لازمه ک مشتریت ک پیجشو میده دستت (اگ شرکت دیجیتال مارکتینگ یا تبلیغاتی باشی)، بفهمه کارشو داده دست یه تیم حرفه ای، مخاطبی ک میاد تو پیج ببینه پیج خیلی حرفه ای داره جلو میره و اینگیجمنت بشه و ….
همه این مسائل جمیعا باعث میشه افرادی ک تو حوزه دیجیتال مارکتینگ کار میکنن بخصوص آژانس های دیجیتال مارکتینگ برن سمت کامل گرایی بقول شما و برا تولید هر ی پست کلی وقت بذارن و تقویم محتوا رو برنامه ریزی کنن و امکانات مختلف از قبیل طراح و عکاس و تدوینگر و … بسیج کنن که محتوایی ک تولید میشه حرفه ای به نظر برسه. به نظرت اینجام استراتژی آشغالی ب کار میاد؟
سلام محمدحسن، مخلصم
ببین چیزی که من بهعنوان ایراد تو این داستان همیشه به آژانسها یا اکانتمنیجرا میگیرم اینه که سعی میکنن خودشون رو ثابت کنن. میدونی با تولید محتوای باکیفیت میخوان بگن من بلدم، من حرفهایم.
واقعیت اینه که برا یسری بیزنسها که تعداد افراد دخیلشون تو پروسه ایدهپردازی، تولید، انتشار و آنالیز زیاده چارهای جز تقویم درست کردن و برنامهریزی نداری. منم همین کارو میکنم.
اما چیزی که بهتجربه دیدم اینه که حتی همین برندها هم تو تکتک مراحل، از ایده تا آنالیز، اگه الکی گیر ندن و تمرکزشون رو بهجای کیفیت بذارن رو کمیت بهتر نتیجه میگیرن.
اینجایی که داری میگی، میشه استراتژی آشغالی رو بهعنوان تمرکز روی کمیت معنی کرد.
مهمترین نکته اینه که استراتژی آشغالی برای اول راهه نه وسط راه.
استراتژی شروع بازیه
حرفتون درسته
این روزا کمال گرایی جواب نمیده و باید به روز بود و در حرکت..
صددرصد. همیشه اجرا مهمتر از ایدس
حاج مهدی سلام
من مدتها توی اینستاگرام دنبالت میکنم مرد
دوازده سال سختی کار رو چشیدم و خودمو توی شیراز بعنوان یکی از بهترین های وردپرس جا انداختم. امروز شجاعانه اولین پست مو تولید کردم و کار اینستاگرام رو شروع کردم. شروعی که خیلی دیره ولی بقیه رو تا الان به صد کا و پنجاه کا رسوندم. الان وقت پرسونال برندینگ خودمه.
مرسی از اینهمه انرژی خوبت
تا چندوقت دیگه منشنت میکنم توی استوریم و حتما به یادت هستم مرد بزرگ 🌹
سلام مهدی جان
عشقی❤ لطف داری. ایشالا خیره🌺🌺🌺