معرفی کتاب بدون فیلتر داستان اینستاگرام

معرفی کتاب بدون فیلتر، + ۴۰ نکتۀ جالب از متن کتاب داستان اینستاگرام

کم پیش میاد از این دست کتاب‌ها با این موضوعات تو کشورمون ترجمه و چاپ بشه، مخصوصاً اگه تعدا صفحاتشم بالای ۲۰۰ ۳۰۰ صفحه باشه. دلیل اصلیشم اینه که آدمای زیادی این دست کتابارو نمی‌خونن و برای ناشر توجیه اقتصادی نداره.

کتاب بدون فیلتر، داستان اینستاگرام، نوشتۀ خانم سارا فرایر یکی از کتاباییه که توصیه می‌کنم اگه تو کار فضای مجازی یا کارآفرینی هستی حتماً بخونی. یه قصۀ جذاب که کلی نکته لابلاش گیرت میاد.

معرفی کتاب بدون فیلتر

  • عنوان اصلی: No filter: the inside story of instagram
  • عنوان فارسی: بدون فیلتر: داستان اینستاگرام
  • نویسنده: سارا فرایر (sarah frier)
  • سال انتشار: ۲۰۲۰
  • ناشر: آموخته، ۱۴۰۰
  • مترجم: سعید زرگریان

من ترجمۀ انتشارات آموخته رو خوندم که انصافاً خیلی روون، بدون غلط و سالم بود و کیفیت چاپ، صحافی و صفحه‌آرایی خوبی داشت که لذت خوندنش رو برام بیشتر کرد.

جوایز کتاب

  • دریافت جایزۀ بهترین کتاب سال ۲۰۲۰ در حوزۀ کسب‌وکار از فایننشال تایمز
  • دریافت جایزۀ بهترین کتاب سال ۲۰۲۰ در حوزۀ کسب‌وکار از مکینزی
  • دریافت جایزۀ بهترین کتاب سال ۲۰۲۰ از اکونومیست
  • دریافت جایزۀ بهترین کتاب سال ۲۰۲۰ از فورچن
  • دریافت جایزۀ بهترین کتاب سال ۲۰۲۰ از تایمز

سارا فرایر

سارا فرایر
سارا فرایر نویسندۀ کتاب بدون فیلتر: داستان اینستاگرام

نویسندۀ کتاب خانم سارا فرایر، خبرنگار بخش فناوری و کسب‌وکارِ بلومبرگ توی سانفرانسیسکوئه و این کتاب تنها کتابیه که تا الان نوشته.

خانم فرایر تحصیلاتش رو تو رشتۀ روزنامه‌نگاری تو دانشگاه شمالی کالیفرنیا تموم کرده و قبل از اینکه روی شبکه‌های اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر متمرکز بشه اخبار مربوط به IBM رو توی بلومبرگ پوشش می‌داده.

توی این صفحه می‌تونی مقالاتش رو راجع به فضای مجازی و اخبار شبکه‌های اجتماعی دنبال کنی. بعد از انتشار کتابِ داستان اینستاگرام فکر کنم تاثیرگذاری بیشتری تو این فضا پیدا کرده باشه.

داستان کتاب

کتاب از سال ۲۰۰۵ و تعریف کردن ماجراهای کوین سیستروم، هم‌بنیانگذار اینستاگرام توی دانشگاه و علاقه‌مندیِ ویژه‌اش به عکاسی شروع می‌شه و تو اواخر سال ۲۰۱۹ که اینستاگرام بیشتر از ۱ میلیارد کاربر توی دنیا پیدا کرده تموم می‌شه.

خودِ خانم فرایر می‌گه این کتاب رو بر اساس مصاحبه با افراد مرتبط با این داستان نوشته. که البته بعضیا خیلی از خاطرات رو شاید با کم و کاستی یا یکم تغییر که تو جریان یادآوری طبیعیه تعریف کرده باشن.

کوین سیستروم و مایک کرایگر بنیانگذاران اینستاگرام
کوین سیستروم (سمت راست) و مایک کرایگر (سمت چپ)

خلاصه ماجرا از کوین سیستروم شروع می‌شه، از برنامه‌هایی که می‌سازه و شکست می‌خوره تا می‌رسه به چیزی که یکم جواب می‌ده و باعث می‌شه سیستروم بتونه کمی سرمایه از جک دورسی (هم‌بنیان‌گذار توییتر) جذب کنه و شریکی پیدا کنه به نام مایک کرایگر.

در ادامه این دو نفر اینستاگرام رو به کمک چند نفری که بهشون اضافه می‌شن رشد می‌دن و تو نقطه‌ای که نزدیک به ۳۰ میلیون کاربر جذب کردن فیسبوک با یه قیمت فضایی که تا حالا تو حوزۀ برنامه‌های کاربردی گوشی‌های هوشمند سابقه نداشته برنامه‌شون رو می‌خره و بعدش اینستاگرام زیر چتر حمایت‌های زاکربرگ و با استفاده از زیرساخت‌های فیسبوک رشد می‌کنه که در نهایت منتهی می‌شه به خروج کوین سیستروم و کرایگر از فیسبوک و دست کشیدن از چیزی که سال‌ها برای ساختنش زحمت کشیدن.

افت و خیزهایی که برای اینستاگرام و فیسبوک و آدم‌های مرتبط با این برنامه‌ها پیش میاد خیلی داستان رو جالب می‌کنه و باعث می‌شه خیلی از مواقع نتونی دست از کتاب بکشی.

اگه وقت و پولش رو داری کتابو یه دور مطالعه کن، خالی از لطف نیست.

۴۰ نکتۀ جالب از کتاب بدون فیلتر

۱. اینستاگرام قوی‌ترین ماشینِ تولیدِ انسان مشهور

بخش درخورتوجهی از جمعیت دنیا سخت در تلاش‍ند تا به‌صورت دیجیتالی شناخته و تأیید شوند و خیلی‌هایشان هم دارند از طریق لایک‌ها، نظرها، دنبال‌کنندگان و ارتباط با برندها به این هدف می‌رسند. داستان اینستاگرام درباره‌ی تلاقی سرمایه‌داری و عزت‌نفس است: درباره‌ی اینکه آدم برای محافظت از چیزی که ساخته است و موفق به نظر رسیدن، تا کجاها که پیش نمی‌رود. [ص ۱۸]

۲. مدیران آسیب‌پذیر و بی‌احساس

از بیرون، به‌نظر می‌رسید سیلیکون‌ولی را نابغه‌ها اداره می‌کنند. ولی از داخل، مشخص بود که همه مانند خود سیستروم آسیب‌پذیرند. [ص ۳۶]. خالقان افسانه‌ای سیلیکون‌ولی پرخاشگر، جاه‌طلب، کنترلگر و بی‌احساس بودند. [ص۴۴]

۳. رشتۀ تحصیلی Symbolic Systems

کرایگر مدتی ناپدید شد و رفت تا مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته‌ی «سامانه‌های نمادین» بگیرد. هدف این رشته که یکی از رشته‌های مشهور دانشگاه استنفورد به حساب می‌آید، درک ابعاد روان‌شناختی تعامل انسان با رایانه‌هاست. [ص۴۰]

۴. اولین عکس اینستاگرام

اولین عکس اینستاگرام
۱۶ جولای ۲۰۱۰، کوین سیستروم [ص ۵۳]

۵. جذاب‌تر از واقعیت

بنیان‌گذاران برنامه فکر نمی‌کردند عیبی داشته باشد که با استفاده‌ی گسترده از فیلترها، اهالی اینستاگرام بتوانند واقعیت‌شان را جذاب‌تر و زیباتر از آنچه هست، نشان دهند. این درست همان چیزی بود که به محبوب شدن محصول کمک می‌کرد. پست‌های اینستاگرام از جنس هنر بودند و هنر تفسیری از زندگی بود. این برنامه‌ی کاربردی ابزاری در اختیار مردم می‌گذاشت تا خودشان را بروز دهند و در عین حال، از واقعیت فرار کنند. [ص ۵۵]

۶. نام‌گذاری اینستاگرام

سیستروم و کرایگر می‌خواستند برای برنامه اسمی پیدا کنند که مثل بربن تلفظ شود و املای راحتی داشته باشد. می‌خواستند این برنامه حس سریع بودن ارتباط را هم منتقل کند… در نهایت به «اینستاگرام» که ترکیبی از «اینستنت (instant)» و «تلگرام» است، رسیدند. [ص ۵۸]

۷. اساس اینستاگرام

اگر اساس فیسبوک دوستی و اساس توییتر بیان نظرها بود، اساس اینستاگرام تجربه بود (و هرکسی می‌توانست به تجربیات بصری هرکس دیگری در هرجایی از دنیا علاقه‌مند شود.) [ص ۶۶]

۸. اولین آدم بسیار مشهور و اولین تبلیغ

اولین پست اسنوپ داگ در اینستاگرام

اولین آدم بسیار مشهوری که در اینستاگرام حساب کاربری ساخت رپری به نام اسنوپ داگ بود. عکس فیلترشده‌ای را در اینستاگرام قرار داد و هم‌زمان آن را برای ۲.۵ میلیون دنبال‌کننده‌اش در توییتر نیز ارسال کرد. زیر پستش نوشت: «با این بلست بترکونید!» بلست محصول شرکت کلت‌۴۵ نوشیدنیِ میوه‌ای و کافئین‌دارِ جدیدی بود که ۶۶۶ گرم وزن و ۱۲ درصد الکل داشت. [ص ۷۲]

۹. بیشترین فشار به سرورهای اینستاگرام

اولین پست جاستین بیبر در اینستاگرام

جاستین بیبر بیش از یازده میلیون دنبال‌کننده در توییتر داشت. پس وقتی این ستاره‌ی هفده‌ساله‌ی پاپ به اینستاگرام پیوست و نخستین عکس فیلتردارش را که عکسی با کنتراست بالا در ترافیک لس‌آنجلس بود، پست کرد، زنگ هشدار کرایگر به صدا درآمد. سرورها تحت فشار بودند، چون بیبر دقیقه‌ای پنجاه تا دنبال‌کننده جذب می‌کرد. هر بار که این خواننده پست می‌گذاشت، هجوم دخترانِ پیش‌نوجوان فشار زیادی به سرورهای اینستاگرام می‌آورد و از کار می‌انداخت‌شان. [ص۷۷]
بعد از آمدن جاستین بیبر، وقتی کابران جوان‌تر به اینستاگرام پیوستند، رسم جدیدی را در این شبکه‌ی اجتماعی باب کردند که مشتمل بر دادن لایک دربرابر لایک و دنبال کردن دربرابر دنبال کردن بود. [ص ۷۸]

۱۰. ورود باراک اوباما

اولین پست باراک اوباما در اینستاگرام

در ژانویه‌ی ۲۰۱۲، اینستاگرام میزبان یکی از مهم‌ترین کاربران توییتر یعنی باراک اوباما شد و حساب کاربری اوباما در روزِ تعیین نامزد ایالت آیوا برای کمپین انتخابات ریاست جمهوری آن سال افتتاح شد. [ص ۸۸]

۱۱. خرید اینستاگرام توسط فیسبوک در سال ۲۰۱۲

خبرگزاری رویترز نوشته بود که ۱ میلیارد دلار برای یک شرکت سازنده‌ی برنامه‌ی کابردی که هیچ درآمد درخورتوجهی هم ندارد، حیرت‌انگیز است. [ص ۹۸]

۱۲. هیئت‌مدیره‌ی فیسبوک

زاکربرگ بیشترین حق رأی را در شرکت (فیسبوک) داشت، نقش اعضای هیئت‌مدیره فقط این بود که تصمیمات او را تأیید کنند. [ص ۱۰۸]

۱۳. چرا سیستروم حاضر شد اینستاگرم را به زاکربرگ بفروشد؟

سیستروم گفت: «زاکربرگ بهم قول داده که اجازه بده اینستاگرام رو مثل یه شرکت مجزا اداره کنیم.»
اندرسون با بدبینی پرسید: «حرفش رو باور می‌کنی؟» به‌اندازه‌ی کافی خریدارانی را دیده بود که هرآنچه برای جوش دادنِ معامله لازم بود، می‌گفتند و بعد زیرش می‌زدند.
سیستروم گفت: «آره. آره واقعاً حرفش رو باور دارم.» [ص ۱۰۹]

۱۴. آرمان زاکربرگ

کتابچه کارمندان جدید فیسبوک

آرمان او در کتابچه‌ی نارنجی‌رنگی خلاصه شده است که در جلسات آشنایی دوشنبه صبح‌ها به کارمندان جدید فیسبوک داده می‌شود. در یکی از صفحاتِ پایانیِ این کتابچه، چند جمله‌ی آبیِ کم‌رنگ بر پس‌زمینه‌ی سرمه‌ای رنگ حک شده است که سبک رهبریِ همه‌دشمن‌پندارانه‌ی زاکربرگ را توضیح می‌دهد: «اگه خودمون چیزی نسازیم که فیسبوک رو نابود کنه، یه نفر دیگه این کار رو می‌کنه. اینترنت جای بی‌رحمیه. هرچیزی که دیگه به‌دردبخور نباشه، حتی از نعمتِ باقی موندن در همون حالتِ به‌دردنخور هم بی‌بهره می‌مونه. این‌جور چیزها ناپدید می‌شن.» [ص ۱۱۱]

۱۵. برتری

فیسبوک استادِ این بود که حقیقت را به‌شکلی راهبردی تحریف کند تا نگذارد دولت زیاد بررسی‌های دقیقی انجام دهد. خودش را شرکتی نوپا و فکستنی نشان داد، در حالی که این‌طور نبود. ولی همه‌دشمن‌پنداریِ این شرکت درست بود. هر محصول موفقی در حوزه‌ی شبکه‌های اجتماعی تهدیدی برای اثرِ شبکه‌ایِ فیسبوک و زمانی که کاربران در آن می‌گذراندند، به حساب می‌آمد. فیسبوک وظیفه داشت نگذارد هیچ شرکا دیگری به گردش برسد. زاکربرگ این ارزش را با پایان دادن به تمامی جلسات ستادی با یک شعارِ واضح، یعنی «برتری»، به کارمندانش القا کرده بود. [ص ۱۲۸]

۱۶. پاداش اینستاگرام

اینستاگرام داشت داستان‌گویی را به مردم می‌آموخت و به آن پاداش می‌داد. [ص ۱۳۲]

۱۷. سیستم اندازه‌گیری فیسبوک

فیسبوک [از اینستاگرام] خواستار استفاده از متر و معیار (چیزهایی مانند ۱ میلیارد کاربر) بود تا بتواند داده‌های هرچه بیشتری درباره‌ی تعاملات انسان‌ها را در اختیار بگیرد. این داده‌ها می‌توانست کمک‌شان کند محصول را بهبود دهند تا مردم وقت‌شان را بیشتر در آن بگذرانند و از طریق پست‌ها و نظرهایشان بازهم داده‌های بیشتری تولید کنند. آنگاه فیسبوک می‌توانست مردم را به دسته‌های کوچک‌تری تقسیم کند که تبلیغ‌کنندگان بتوانند مخاطب قرارشان دهند. [ص ۱۴۳]

۱۸. ضریب دوستی

فیسبوک تک‌تک فعالیت‌های جزئی کاربرانش را به صورت خودکار ثبت می‌کرد، آن‌هم نه‌فقط نظرها و کلیک‌هایشان، بلکه حتی کلماتی که می‌نوشتند و ارسال نمی‌کردند، پست‌هایی که هنگام مرور صفحه روی‌شان درنگ می‌کردند، ولی کلیک نمی‌کردند و نام افرادی که جست‌وجو می‌کردند، ولی با آن‌ها دوست نمی‌شدند. برای نمونه، می‌توانستند با استفاده از این داده‌ها بفهمند که نزدیک‌ترین دوستان‌تان چه کسانی هستند و میزان استحکام روابط‌تان را بر مبنای عددی که نامش را «ضریب دوستی» می‌گذاشتند و مدام تغییر می‌کرد، مشخص کنند. افرادی که نمره‌شان نزدیک یک می‌شد، همیشه بالای فید اخبارتان قرار می‌گرفتند. [ص ۱۴۶]

۱۹. انجام هر کاری که باعث رشد فیسبوک می‌شد مجاز بود

تمامی کارمندان شرکت به کلِ کدبیسِ فیسبوک دسترسی داشتند و مجاز بودند بدون نظارتِ زیاد برنامه را تغییر دهند. تنها چیزی که باید ثابت می‌کردند، این بود که ویرایش‌شان به ارتقای هرچند اندکِ یکی از معیارها مانند زمان سپری‌شده در برنامه منجر شده است. این امر به مهندسان و طراحان اجازه می‌داد خیلی سریع‌تر کار کنند. چون دربارۀ دلیل و ایجاد کردن یا نکردنِ امکاناتِ جدید بحث‌وجدل چندانی وجود نداشت. همه می‌دانستند که گرفتن ترفیع به مشارکت‌شان در رشد و اشتراک‌گذاری بستگی دارد. لازم نبود دربارۀ چیزی بیشتر از این جواب‌گو باشند. [ص ۱۴۷]

۲۰. پوسترهای اطراف پردیس فیسبوک

  • تازه ۱ درصدِ این مسیر طی شده است (This Journey Is Only 1% Finished)
  • خطرناک‌ترین کار خطر نکردن است (The Riskiest Thing Is to Take No Risks)
  • کارِ انجام‌شده بهتر ازِ کارِ بی‌نقص است (Done Is Better than Perfect)
  • تند برو و همه چیز را در هم بشکن (Move Fast and Break Things)

۲۱. فرهنگ هک فیسبوک

میدان هکر فیسبوک
میدان هکر، وسط پردیس منلو پارک فیسبوک [ص ۱۴۸]

۲۲. برون‌سپاری تشخیص محتوای مجرمانه

فیسبوک پیمانکارانِ بیرونیِ ارزان‌قیمتی داشت که پست‌های درباره یا دربردارندۀ برهنگی، خشونت، سوءاستفاده، سرقت اطلاعات هویتی و مواردی از این قبیل را سریع باز می‌کردند تا تشخیص دهند آیا چیزی قوانین را نقض کرده و باید حذف شود یا خیر. [ص ۱۵۳]

۲۳. طراحی داخل فیسبوک

شعارِ «تازه ۱ درصدِ این مسیر طی شده» در قالب فضاهای بدون سقف، لوله‌های بیرون زده و سطوحِ چوبیِ جلا داده نشده نمودِ فیزیکی پیدا می‌کرد. [ص ۱۵۹]

۲۴. گسترش حریم خصوصی

خانه زاکربرگ

زاکربرگ در سال ۲۰۱۳، ۳۰میلیون دلار هزینه کرد تا خانه‌های اطراف خانۀ خودش در پالو آلتو را بخرد و حریم خصوصی بیشتری برای خود ایجاد کند. [ص ۱۶۶]

۲۵. کارتاژ باید ویران شود

در سال ۲۰۱۱ گوگل یک شبکۀ اجتماعی رقیب راه‌اندازی کرد و زاکربرگ همان کاری را انجام داد که اغلب هنگام بروز اتفاقات نگران‌کننده انجام می‌داد: نوعی قرنطینه را وضع می‌کرد و از کارکنانش می‌خواست ساعت‌های بیشتری کار کنند و همچنین اتاق‌های کنفرانسی موسوم به «اتاق‌های جنگ» را ایجاد می‌کرد که مختصِ بردنِ نبردهای رقابتی بودند. برای هر چیزی اتاق جنگ وجود داشت. [ص ۱۶۸]

۲۶. جاسوسی رفتار کابران برای رصد کردن رقبا

فیسبوک در سال ۲۰۱۳ ابزاری به onavo را که توسط مهندسان رژیم صهیونیستی ساخته شده بود تا مردم بتوانند بدون نظارت دولت اینترنت‌گردی کنند، خرید. با خرید این شرکتِ وی‌پی‌ان، دست‌اندرکاران فیسبوک می‌توانستند کل ترافیک عبوری از این سرویس را بررسی و از آن داده استخراج کنند. بدین ترتیب، نه تنها نام برنامه‌هایی که مردم از آنها استفاده می‌کردند، بلکه زمان صرف‌شده در این برنامه‌ها و حتی نام صفحاتی از برنامه‌ها که در آن وقت صرف می‌کردند و چیزهایی از این دست را می‌فهمیدند. این کمک‌شان می‌کرد تا پیش از خبردار شدنِ مطبوعات، بفهمند که کدام رقبا دارند پا می‌گیرند. [ص ۱۸۷]

۲۷. آغاز اقتصاد اینفلوئنسرها

بدین ترتیب، اینستاگرام پایش را از شکل اولیه‌اش به‌عنوان فضایی خلاقانه برای عکاسان و استادکاران فراتر گذاشت. به ابزاری برای ساخت وجهۀ عمومی و پول درآوردن از آن تبدیل شد، آن هم نه فقط برای شخصیت‌های مشهور، بلکه برای همه. این تغییر زمینه‌ساز تولید اقتصاد اینفلوئنسرها شد که همۀ فعالیت‌های به‌هم‌پیوستۀ اینستاگرام در رأس آن قرار داشت. این قلمرو برای فیسبوک و توییتر ناشناخته بود. [ص ۱۹۶]

۲۸. اشتهار به مشهور بودن، روشی جدید برای کارآفرینی

کیم کارداشیان در اوایل دهه ۲۰۰۰ از دوست مشهورش، پاریس هیلتون، یاد گرفته بود که چطور از عکس برای ساخت برند استفاده کند. خود پاریس هیلتون این را از مدیر برنامۀ وقتش، جیسون مور، آموخته بود که پیش از ظهور اینستاگرام نظام پیچیده‌ای را برای دست‌کاری رسانه‌ها ابداع کرده بود. مور مبدع این ایده بود که یک نفر می‌تواند به مشهور بودن مشهور باشد و بی‌آنکه خجالت بکشد، بر پایۀ این شهرت کسب‌وکاری ایجاد کند. [ص ۲۰۵]

۲۹. تأثیر اینستاگرام بر سفر

مجلۀ نشنال جئوگرافیک مطلبی دربارۀ این نوشت که اینستاگرام چگونه دارد سفر را تغییر می‌دهد: تعداد بازدیدکنندگان صخرۀ خوش عکسی به نام ترول تونگا در نروژ از سالی ۵۰۰ نفر در سال ۲۰۰۹ به سالی ۴۰ هزار نفر در سال ۲۰۱۴ رسید. [ص ۲۴۹]

۳۰. تفریحات سیستروم بعد از فروش اینستاگرام به فیسبوک

در ماه جولای مشغول قایق‌سواری در دریاچۀ تاهو بود. در کنار این دریاچه کلبه‌ای داشت که دکوراسیونش را دوستش فولک طراحی کرده بود.

در ماه آگوست، مشغول گذراندن تعطیلات در باشگاه و رستوران ساحلی ایل ریکسیو در ایتالیا و بعد هم غواصی شبانه در روستای پوزیتانو در این کشور بود.

در هفتۀ مد پاریس در ماه سپتامبر، یک شب شام را با کندل جنر و طراحی به نام اولیویه راستانگ خورد. در ماه اکتبر، فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه را ملاقات و کمکش کرد تا عضو اینستاگرام شود. [ص ۲۷۳]

اولین پست فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه در اینستاگرام
اولین پست فرانسوا اولاند در اینستاگرام در حالی که کوین سیستروم در حال عکاسی از او است

۳۱. چرا نحوۀ نمایش فید کاربران ایسنتاگرام تغییر کرد

تا آن رمان، تمامی محتواهای موجود در اینستاگرام از جدید به قدیم مرتب شده بودند. ولی فید مرتب اینستاگرام از نظر درگیر نگه داشتنِ مردمِ عادی مشکل‌ساز و ناپایدار شده بود. کاربران حرفه‌ای اینستاگرام دست‌کم روزی یک بار پست می‌گذاشتند، آن هم در مناسب‌ترین زمان روز و با محتواهایی که انتظار داشتند بیشترین تعداد لایک را دریافت کند. این در حالی بود که شاید کاربران عادی‌تر هفته‌ای یک بار هم پست نمی‌گذاشتند. یعنی هر کسی مجموعه‌ای از اینفلوئنسرها، کسب‌وکارها و دوستانش را دنبال می‌کرد، وقتی وارد برنامه می‌شد، به احتمال زیاد محتواهای افراد حرفه‌ای را در بالای فیدش می‌دید، نه پست‌های دوستانش را. [ص ۲۸۶]

۳۲. سیستم بروزرسانی‌های فیسبوک

فیسبوک به طور معمول امکانات جدید را فقط در اختیار بخش کوچکی از پایگاه کاربرانش، یعنی در اختیار ۱ یا ۲ درصدشان قرار می‌داد تا ببیند واکنش مردم به آن چگونه است. بعدش می‌توانست محصول جدید را در اختیار ۵ درصد کاربرانش یا چند تا کشور خاص بگذارد تا اینکه سرانجام آن را به کل دنیا بدهد.
عادت دیگر فیسبوک این بود که محصولات را نیمه‌کاره راهی بازار کند و آنها را با استفاده از بازخوردهایی که دریافت می‌کند، به صورت آنی تغییر دهد. [ص ۲۹۱]

۳۳. بهترین محتوا برای فیسبوک

قابل‌اشتراک‌ترین محتواها در فیسبوک آنهایی بودند که مردم را به هیجان می‌آوردند، به‌ویژه اگر این هیجان از جنس ترس (fear)، بهت (shock) یا شعف (joy) بود. [ص ۳۰۴]

۳۴. ضعف داده‌ها

داده در فیسبوک همه چیز بود، ولی هیچ‌وقت تصویر کاملی از نظر رفتار کاربران ارائه نداد. داده‌ها می‌توانستند بگویند که مردم چه کار دارند می‌کنند، ولی لزوماً دلیلش را نه. [ص ۳۲۳]

۳۵. ماشین تغییر رفتار

رسانه‌های اجتماعی فقط بازتابندۀ طبع انسان (huamn nature) نیستند، بلکه از طریق اگیزه‌های نهفته در شیوۀ طراحی محصولات، طبع انسان را شکل می‌دهند. [ص ۳۳۲]
زمانی که این برنامه‌های خودشان را در زندگی روزمره جای می‌دهند، نظام‌های پاداش‌دهی‌شان چنان تأثیری بر طرز رفتار مردم می‌گذارند که از تأثیر قابل‌دستیابی برای هرگونه فعالیت برندسازی یا بازاریابی عمیق‌تر است. [ص ۳۳۴]
در رسانه‌های اجتماعی، کاربران معمولی منفعلانه صفحه را بالا و پایین می‌کنند و فقط می‌خواهند سرگرم و از تازه‌ترین چیزها مطلع شوند. بنابراین، بیشتر در معرض پذیرش پیشنهادهای خود شرکت یا کاربرانِ حرفه‌ای‌تر هستند که رفتارهایشان را بر آنچه در شبکۀ اجتماعیِ مدنظر نتیجه می‌دهد، منطبق می‌کنند. [ص ۳۳۴]

۳۶. بازاریابی زندگی

به لطف اینستاگرام زندگی ارزش بازاریابی پیدا کرد. [ص ۳۳۷]

۳۷. شکل جدید جایگاه اجتماعی

عکس‌های اوقات فراعت نمادهای جدیدِ شأن و منزلت مردم هستند. [ص ۳۴۴]

۳۸. قرنطینه‌های فیسبوک

اتاق جنگ فیسبوک
اتاق جنگ فیسبوک برای انتخابات

قرنطینه‌ها در فیسبوک اغلب برای مسائلی برقرار می‌شدند که باید در زمان مقرری به سرانجام می‌رسیدند، مانند توسعۀ محصولی برای شکست یکی از رقبا یا کار کردن روی مسئلۀ مداخله در انتخابات. طول ساعات کاری افزایش می‌یافت، سرویس‌های کارمندان دیرتر حرکت می‌کردند و انجام تمام کارهای دیگر موجود در نقشۀ راه متوقف می‌شد. [ص ۳۸۱]

۳۹. تبدیل اینستاگرام به فیسبوک

به مرور زمان، فیسبوک خصلت خودش را وارد کالبد اینستاگرام کرد. همان طوری که اینستاگرام جزئی از فرهنگِ ما شد، فرهنگِ اندازه‌گیریِ فیسبوک هم در آن جای گرفت. مرز بین فرد و برند دارد محو می‌شود. حالا نبرد بر سر رشد و مهم بودن به پشتوانۀ داده‌ها عامل تنش‌زای زندگی مدرن در فضای مجازی شده است. [ ص ۳۹۰]

۴۰. نمی‌شود گفت اینستاگرام فقط هست

اینستاگرام طوری طراحی نشده است که یک فناوریِ خنثی مانند برق یا کد رایانه‌ای باشد. بلکه محصولِ مجموعه‌ای از تصمیمات سازندگانش دربارۀ چگونگی شکل دادن رفتار مردم است. [ص ۳۹۴]