سرمایه داری پلتفرمی

سِحرِ نو: بررسی گرایش ذاتی پلتفرم به بردگی اکثریت به نفع اقلیت از کتاب سرمایه داری پلتفرمی

آقای نیک سرنیچک (Nick Srnicek) نویسندۀ کتاب سرمایه داری پلتفرمی (Platform Capitalism) پلتفرم رو «در عام‌ترین سطح، ساختارهایی [می‌دونه] که امکان تعامل دو یا چند گروه رو فراهم می‌کنن. [می‌گه] پلتفرم روشی کارآمد برای انحصار و استخراج، تحلیل و استفاده از داده‌ها است.[۱]

این پلتفرم‌ها که به یک معنا به عنوان دلال توی قرن بیست و یکم ظاهر شدن نتیجۀ تغییر و تحولاتی هستن که توی جریان سرمایه‌داری به‌خصوص تو ایالات متحده از سال ۱۹۷۰ به این ور پیش اومده. « وقتی بحرانی رخ می‌دهد، سرمایه‌داری تمایل به تغییر ساختار دارد. فناوری‌های نو ، شکل‌های سازمانی جدید، الگوهای جدید استثمار، انواع جدید مشاغل و بازارهای جدید؛ همه برای خلق روشی نو برای خلق انباشت سرمایه پدیدار می‌شوند. آن‌گونه که می‌توان از بحران افزایش ظرفیت در دهه ۱۹۷۰ دید؛ بخش تولید تلاش می‌کند با حمله به کارگران و چرخش به سوی الگوهای تجاری نحیف وکم‌هزینه خود را ترمیم کند»[۲].

سرمایه‌داری وقتی می‌بینه تو صنایع سنگین سودش داره پایین میاد و کشورهایی مثل آلمان و یا ژاپن عملاً از ایالات متحده تو صنعت تولید خودرو به عنوان مثال جلو می‌زنن به روش‌های جدید رو میاره. « سرمایه‌داری پیشرفته‌ی قرن بیست و یکم، در استخراج و استفاده از نوع خاصی از مواد خام متنرکز شده است: داده‌ها».[۳]

سرمایه‌داری بعد از یک دوره کاهش طولانی در سودآوری تولید، رو به سوی «داده» آورده است و داده را روشی برای حفظ رشد اقتصادی و نیروی حیاتی در رویارویی با بخش تنبل توليد می‌داند [قبل از اینترنت سودش کم شده اومده سمت داده تا بتونه دوباره سرپا بشه]. پلتفرم در اینجا به عنوان الگوی جدید تجاری پدیدار می‌شود که قادر به استخراج و كنترل مقادیر عظیمی از داده است و ما با این تغییر، شاهد ظهور شرکت‌های بزرگ انحصاری هستیم.[۴]

شکل‌گیری پلتفرم صرفاً نتیجه‌ی نبوغ خدایگان فناوری تو دره‌ی سیلیکون نیست. آقای سرنیچک معتقده پلتفرم نتیجه‌ی تمایلات سرمایه‌داری در جهت افزایش بهره‌وری به معنای سود بیشتر با هزینه‌ی کمتره. یکی از اون چیزای کلیدی برای افزایش بهره‌وری فناوریه، برای همینه که این بخش دائم پیگیر تغییر فناوریه.

اتفاقاتی از ۱۹۷۰ به این‌ور میفته و باعث می‌شه سود سرمایه‌دارها کم بشه، حجم عظیمی از سرمایه اوایل دهه ۹۰ به سمت بخش ارتباطات از راه دور سرازیر می‌شه. این جریان با کم شدن نرخ بهره‌ای که توسط دولت ایالات متحده تو بخش‌های مختلف به‌وجود میاد تشدید می‌شه و باعث حرکت سرمایه‌گذارها به سمت سرمایه‌گذاری خطرپذیر و در نهایت این وضعیتی که توش هستیم می‌شه. پلتفرم‌های انحصاری.

در حقیقت سیلیکون ولی رو نه کارآفرین‌های افسانه‌ای، بلکه سرمایه‌گذارها ساختن. افزایش سود و کم کردن هزینه منجر به ایجاد الگوهای تجاری نحیف (lean bussiness models) شده که به شکل پلتفرم ظهور پیدا کردن. این «شرکت‌های بزرگ فناوری… بازیگران فرهنگیِ ارزش‌های ایدئولوژی کالیفرنیایی هستند؛ و یا بازیگرانی سیاسی تلقی می‌شوند که به دنبال دستیابی به قدرت‌اند».[۵]

«اساساً رونق پلتفرم‌های نحیف، پدیده‌ای مربوط به پس از سال ۲۰۰۸ است. … معاملات سرمایه گذاری خطرپذیر از سال ۲۰۰۹ به سه برابر افزایش یافته است. … نرخ سود پایین، بازده سرمایه‌گذاری‌های مالی سنتی را کاهش داده و سرمایه‌گذاران را وادار کرده است تا راه‌های جدیدی را برای سود جستجو کنند. به نظر می‌رسد که سرمایه‌های مازاد به‌جای رونق مالی یا رونق مسکن، در حال ایجاد رونق فناوری هستند.»[۶]

این مدل سرمایه‌گذاری خطرپذیر که شکل می‌گیره این ریختیه که شما باید به عنوان سرمایه‌گذار روی ۵۰ تا استارتاپ سرمایه‌گذاری کنی تا بلکه یکیش بگیره و ضرری که توی اون یکی استارتاپ‌ها کردی رو جبران کنه؛ چون مدلِ برنده همه چیو برمی‌داره () پیاده شده، یکی از سرمایه‌گذاریا ضرر بقیه رو جبران می‌کنه. این می‌شه هم استارتاپ‌ها زیاد می‌شن، هم حجم سرمایه‌ای که چون جاهای دیگه سود زیادی بهش تعلق می‌گیره سرازیر می‌شه این سمت.

«حتی موفق‌ترین الگوهای نحیف نیز به جای تولید درآمد معنی‌دار، از کمک‌های «سرمایه‌گذاری خطرپذیر» پشتیبانی شده‌اند. بنابراین به نظر می‌رسد که این الگوها به دور از بازنمایی آینده‌ی کار یا آینده‌ی اقتصاد هستند و در سال‌های آینده نیز از هم می‌پاشند.»[۷]

یکی از تفاوت‌های اساسی بین کسب‌وکارهای قدیمی و پلتفرم‌ها توی نوع نگاه اونا به داده و استفاده از اونه. «روش الگوهای تجاری قدیمی این است که آنها به تولید یک کالا در کارخانه‌ای مبادرت می‌کنند که در آن داده وجود ندارد؛ سپس آن را می‌فروشند و هرگز چیزی را در مورد مشتری یا چگونگی استفاده از محصول یاد نمی‌گیرند».[۸] پلتفرم اینجا می‌شه اون کسب‌وکاری که مبناش استخراج و پالایش داده‌ست، برعکس کسب‌وکارهای قدیمی که مبناشون تولید محصول توی کارخونه بود.

«داده‌ها کلیدی‌ترین مزایای آنها نسبت به الگوهای تجاری سنتی است. زیرا یک پلتفرم ۱- خود را میان کاربران قرار می‌دهد و ۲- به‌عنوان زمینه‌ای برای فعالیت‌های کاربران محسوب می‌شود.»[۹]

«پلتفرم‌ها، الگوهای اصلی تجاری برای استخراج وکنترل داده ها هستند.»[۱۰] «ما باید داده‌ها را به عنوان «ماده خام» مورداستفاده در نظر بگیریم که باید استخراج شود و فعالیت کاربران را نیز باید به عنوان منبع طبیعی این «ماده خام» تلقی کنیم. «داده‌ها» دقیقا مانند «نفت» دارای ماده‌ای هستند که استخراج و تصفیه می‌شود و در روش‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد. هرکس داده بیشتری داشته باشد، استفاده‌ی بیشتری برای ساختن خود خواهد کرد.»[۱۱]

به این ترتیب پلتفرم‌ها با تمرکز روی داده به مدل کسب‌وکاری می‌رسن که بهشون این امکان رو می‌ده با هزینۀ پایین سود بالا به‌دست بیارن؛ این یعنی سرمایۀ بیشتر و بیشتری به سمت این بیزنس مدل سرازیر می‌شه. «داده‌ها در خدمت شماری ازکارکردهای کلیدی سرمایه‌داری است: آنها آموزش و مزیتی رقابتی به الگوریتم‌ها می‌دهند؛ آنها هماهنگی و برون سپاری کارِ کارگران را فعال می‌کنند؛ آنها امکان بهینه‌سازی و انعطاف‌پذیری فرآیندهای تولیدی را فراهم می‌آورند؛ آنها امکان تبدیل کالاهای با حاشیه سود کم به خدمات با حاشیه سود بالا را ممکن می‌سازند؛ و نهایتاً اینکه تحلیل داده‌ها نیز خود در یک چرخه مقدس، تولیدکننده داده‌ است.»[۱۲]

«[پلتفرم‌ها] می‌توانند موقعیت خود را به عنوان میانجی‌هایی طرح کنند که توانایی جمع کردن مخاطبان مختلف را دارند: مشتریان، تبلیغاتچی‌ها، ارائه‌دهندگان خدمات، تولیدکنندگان، تأمین‌کنندگان و اشیاء فیزیکی. همچنین این پلتفرم‌ها در اکثر اوقات با یک سری ابزار همراه‌اند که کاربران خود را قادر به ساخت محصولات، خدمات و بازارهای خود می‌سازند.»[۱۳]

به این ترتیب میانجی‌گری و ایجاد فضای مناسب برای دو طرف معامله و تمرکز روی استخراج و پالایش داده می‌شه اون مبنایی که پلتفرم رو پلتفرم می‌کنه؛ و این نتیجۀ افزایش بهره‌وری و انتظار رشد دائمی و سود بیشتر از طرف سرمایه‌دارهاست که اساس سرمایه‌داری به‌حساب میان. اساس توسعۀ جوامع امروزی.

اما یه ویژگی دیگه‌ای که پلتفرم‌ها دارن «اینه که پلتفرم‌های دیجیتال به «تأثیرات شبکه» (Network Effects) وابسته‌اند: هرچه تعداد کاربرانی که از یک سیستم عامل استفاده میکنند بیشتر باشد ، آن پلتفرم برای سایر افراد نیز باارزش‌تر خواهد بود. پلتفرم‌های دارای کاربران بیشتر، کاربران بیشتر دیگری را نیز به خود اختصاص می‌دهند و درنتیجه پلتفرم‌هایی ظهور می‌کنند که تمایل طبیعی به انحصار دارند.»[۱۴]

اثر شبکه به زبون ساده یعنی وقتی ۵۰ تا کاربر داری می‌تونی ۵۰ هزار تومن درآمد بسازی، وقتی ۵۰۰ تا کاربر داری می‌تونی ۵ میلیون درآمد بسازی و اگه ۵۰۰۰ هزار کاربر داشته باشی می‌تونی ۵۰۰ میلیون درآمد بسازی. تو بازیِ استخراج و پالایش داده البته این ارقام خیلی بزرگتر و اثرش خیلی پیچیده‌تره، مثلاً شما تا ۲ میلیارد کاربر نداشته باشی امکان ساختن چیزی شبیه به گوگل ترنسلیت رو نخواهی داشت؛ نه اینکه بتونی بسازی و ضعیف باشه، کلاً نمی‌تونی بسازی. این یعنی پلتفرم بر اساس این ویژگی خودبه‌خود به سمت مالکیت انحصاری پیش می‌ره.

«با توجه به تأثیرات شبکه، تمایل به انحصار در دی.ان.ای یا ژن پلتفرم‌ها ساخته می‌شود: آن‌چنان که هرچه تعداد کاربرانی که بر روی یک پلتفرم تعامل می‌کنند بیشتر باشد‌، کل پلتفرم برای هر یک از آن ها باارزش‌تر می شود. علاوه بر این، تأثیرات شبکه بدین معنی است که هرکس در ابتدای کار، برتری داشته باشد می‌تواند موقعیتِ ابدی رهبریِ صنعت را در اختیار بگیرد.»[۱۵]

«سرمایه‌گذاری‌های استعمارگرانه در حال تکرار است: فعالیت‌ها از دیدگاه تولید داده، به مثابه سرزمین‌هایی تلقی می‌شوند که در انتظار کشف هستند. هر کسی ابتدا به آن سرزمین می‌آید و آن را تصرف می‌کند؛ منابعش را در اختیار می‌گیرد – در این موقعیت، داده‌های آنان غنی می‌شود.»[۱۶]

این روش جدیدی که سرمایه‌داری توی فناوری و استارتاپ‌های نحیف پیدا کرده جهتش به سمت ایجاد انحصار و تمرکز بیشتر و بیشتر قدرت و ثروت بین یه قشر و طبقۀ خاصه. شاید بتونیم به این طبقه که فقط یک درصد جامعه رو تشکیل می‌دن بگیم، طبقۀ سرمایه‌دارها. «اقتصاد امروز تحت سلطه‌ی طبقه‌ی جدیدی قرار دارد. این “طبقه‌ی جدید”، وسیله‌ی تولید نیستند؛ اما مالکیت اطلاعات را در اختیار خود دارند».[۱۷]

اون اوایل که صنعتی‌سازی شروع می‌شه یه طبقه‌ی جدید که تقریباً همشون از اشراف بودن با مالکیت روی ابزار تولید کنترل بازار رو دست خودشون گرفتن و به این راحتی اجازه نمی‌دادن کسی دیگه‌ای وارد این طبقه بشه. این طبقه چون مالکیت ابزار تولید رو داشتن و انبوه تولید می‌کردن کلی سود به‌دست میاوردن؛ ولی تو شکل جدید سرمایه‌داری داریم می‌بینیم که مالکیت ابزار تولید دیگه ملاک نیست، کارخونه‌ای دارم با فناوری پیشرفته که در یک ساعت پنج میلیون متر پارچه تولید می‌کنه که دیگه سودآور نیست، الان طبقه‌ی جدید مالک داده‌هاست.

به این اقتصاد جدیدی که تو رأس اون پلتفرم‌ها هستن اصطلاحاً می‌تونیم بگیم اقتصاد دیجیتال. « اقتصاد دیجیتال به آن دسته از کسب‌وکارهایی اطلاق می‌شود که بیش از پیش به الگوهای تجاری مبتنی بر فناوری اطلاعات (IT, information technology)، داده‌ها (Data) و اینترنت (internet) وابسته شده‌اند.»[۱۸]

حالا که سرمایه‌داری اومد سمت پلتفرم و اون رو راه حلی برای افزایش سود خودش دید و به‌جای مالکیت تولید رفت سراغ مالکیت داده، خودبه‌خود مسئلۀ نظارت پیش میاد. وقتی من شدم مالک انحصاری داده‌های مردم کرۀ زمین یعنی در حال نظارت به اونا هستم. یعنی باید بگیم «در اقتصاد دیجیتال، بین نظارت و سودآوری، همگرایی وجود دارد که موجب می‌شود برخی [شوشانا زوبوف] سخن از «سرمایه داری نظارتی» به میان آورند».[۱۹] نمی‌شه تو پلتفرم داشته باشی و نظارت نداشته باشی، به یک معنا پلتفرم یعنی اون کسب‌وکاری که درآمدش رو از راه نظارت به‌دست میاره.

این همون جاییه که موضوع حریم خصوصی پیش میاد. اگر بپذیریم نظارت تو ذات پلتفرمه و ازش جدا نمی‌شه و این نظارت اساساً باعث از بین رفتن حریم خصوصیه و این حریم خصوصی یکی از اون چیزاییه که انسانیت انسان رو تأمین می‌کنه؛ نتیجه این می‌شه که پلتفرم ذاتاً باعث تحلیل انسانیت و تنزل رتبۀ (DownGrade) انسان می‌شه؛ و اگر پلتفرم نتیجۀ طبیعیِ حرکتِ سرمایه‌داری به سمت افزایش بهره‌وری باشه شاید بتونیم اینجوری نتیجه‌گیری کنیم که افزایش بیش از حد بهره‌وری باعث کاهش انسانیت می‌شود. اینه که افرادی مثل داگلاس راشکوف روی «رشد کافی» در مقابل «رشد بیشتر» تأکید دارن.

«اُوبر؛ بزرگترین شرکت تاکسی در جهان، هیچ وسیله‌ی نقلیه‌ای ندارد و اِیر.بی.اِن.بی؛ بزرگترین ارائه دهنده اسکان، هیچ املاکی ندارد. به نظر میرسد که اینها شرکت‌هایی هستند که دارایی کمی دارند و ممکن است که ما آنها را پلتفرم مجازی بنامیم. درعین حال، نکته مهم این است که آنها مهم ترین دارایی یعنی؛ پلتفرم نرم‌افزار و امکان تحلیل داده‌ها را دارند. پلتفرم‌های نحیف از طریق الگوهای برون سپاری عمل می‌کنند که به موجب آن کارگران برون‌سپاری می شوند؛ سرمایه ثابت برون‌سپاری می‌شود؛ هزینه‌های نگهداری برون‌سپاری می‌شود؛ و آموزش برون‌سپاری می شود. تمامِ آن چیزی که باقی می‌ماند حداقلی از کنترل آشکار پلتفرم است که موجب به دست آوردن اجاره‌ی انحصاری برای پلتفرم می‌شود.»[۲۰]

«پلتفرم‌های نحیف، آنچه را که درگذشته خدماتی غیرقابل معامله بود را به خدماتی قابل معامله تبدیل کردند و به گونه‌ای مؤثر، عرضه کار را به سطحی تقریباً جهانی گسترش دادند. اکنون بسیاری از کارهای جدید می‌توانند به صورت آنلاین و از طریق «مکانیکال تُرک آمازون» و پلتفرم‌های مشابه انجام شوند. این مسئله باعث می‌شود که دوباره کسب‌وکارها با استفاده از استثمار نیروی کار ارزان در کشورهای درحال توسعه، هزینه‌های خود را کاهش دهند و با قرار دادن این مشاغل در بازارهای جهانی کار، فشارهای نزولی بیشتری بر دستمزدها وارد کنند.»[۲۱] «این شرکت‌ها به واسطه سرمایه‌ی نقدی بی‌کران و استفاده مکرر از فرارهای مالیاتی، توانسته‌اند زیرساخت‌های استخراج داده‌ها را بسازند و گسترش دهند.»[۲۲]

حالا با تشدید این ماجرا مطمئناً سود بیشتر پلتفرم‌ها نسبت مستقیم پیدا می‌کنه با افزایش کمیت و کیفیت داده‌ها. افزایش کیفیت داده‌ها همون چیزیه که شرکت‌های مثل مایکروسافت با پروژه‌هایی مثل شأن داده (Data Dignity) که توی اون به آدما برای دادنِ داده‌های ارزشمندی که خودشون با میل خودشون ارائه می‌کنن پول پرداخت می‌کنن محقق می‌شه؛ و افزایش کمیت داده‌ها به اینترنت اشیاء می‌رسه، جایی که فقط گوشی‌های ما به‌عنوان حسگر مسئول تولید داده برای سرمایه‌داری نظارتی نیستن بلکه تمام اشیاء دوروبرمون می‌شن حسگرهای دریافت‌کنندۀ داده. این یعنی اینترنت اشیاء هم تو راستای تمایل سودِ بیشترِ سرمایه‌داریه نه رفاه ما.

«با مصرف اینترنت اشیا، ثبت و ضبط رفتارهای روزمره ما شروع می شود: اینکه چگونه رانندگی می‌کنیم؛ چند قدم برمی‌داریم؛ چقدر فعال هستیم؛ چه می‌گوییم؛ به کجا می‌رویم و غیره. این مسئله فقط یکی از جلوه‌های گرایش‌های ذاتی پلتفرم‌ها است.»[۲۳] «اینترنت اشیا، امکان تبدیل هر کالایی را به خدمات فراهم می‌کند: اتومبیل‌ها، رایانه‌ها، درب‌ها، یخچال‌ها و توالت‌ها.»[۲۴]

به این ترتیب «پلتفرم‌ها به عنوان ابزاری برای هدایت و کنترل صنایع پدیدار شده‌اند. آنها در پیش‌تولید، تدارکات و طراحی، برتری و برجستگی دارند و چشم‌اندازی اساسی فراهم می‌آورند که باقی صنایع بر اساس آن عمل می‌کنند. آنها، تغییر فرایند از «محصولات» به «خدمات» را در صنایع جدید فراهم کرده‌اند؛ تا آنجا که برخی اعلام می‌کنند که «عصر مالکیت» به پایان رسیده است. اما بگذارید روشن و صریح باشیم: این «پایان مالکیت» نیست؛ بلکه «تمرکز مالکیت» است.»[۲۵]

به قول توماس پیکتی (Thomas Piketty) تو کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» این احتمال وجود داره که ما دوباره برسیم به اون تجمیع و تمرکز قدرت و ثروتی که توی قرن نوزدهم توی اروپا دیده می‌شد؛ جایی که یک درصد جامعه بیشتر ثروت رو در اختیار داشتن و این ثروت به شکل موروثی بینشون از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شد و اکثر مردم توی فقر دست‌وپا می‌زدن.

توی این عصر «ما به عنوان عمله‌هایی درنظر گرفته می‌شویم که باید از قیود مشاغل دائمی رهایی یابیم و با فروش کالاها و خدماتی که شاید به آنها علاقه داریم، فرصت‌هایی برای ساخت خویشتن به دست آوریم. به عنوان مصرف‌کنندگان نیز به ما طبقی از خدمات مبتنی بر درخواست ارائه می‌گردد و وعده‌ای از شبکه‌ای داده می‌شود که به همه‌جا وصل است و پذیرای همه خیالات و پنداره‌های ماست.»[۲۶]

با این تفاسیر باید بگیم طبقۀ اشراف در حال تجدید حیات دوبارۀ خودش در قالب پلتفرم، با عنوان کارآفرین و در بستر اقتصاد دیجیتال، با استفاده از اینترنت و فناوریه. نتیجۀ ثابت قدرت گرفتنِ این طبقه همونطور که توی تاریخ بارها و بارها تکرار شده بردگی اکثریت مردمه. شاهد تقابل دوبارۀ رعایا و سلاطین هستیم. اما این بار به شکل جدید. این بار «پلتفرم» با این ویژگی‌هایی که گفتیم وسیلۀ برتریِ سلاطین یا بهتره بگیم خدایان هستن.

  • [۱] سرمایه‌داری پلتفرمی، ص ۵۴
  • [۲] همان، ص ۴۷
  • [۳] همان، ص ۵۰
  • [۴] همان، ص ۱۹
  • [۵] همان، ص ۱۷
  • [۶] همان، ص ۹۴ و ۹۵
  • [۷] همان، ص ۹۷
  • [۸] همان، ص ۵۳
  • [۹] همان، ص ۵۶
  • [۱۰] همان ص ۵۹
  • [۱۱] همان، ص ۵۱
  • [۱۲] همان، ص ۵۳
  • [۱۳] همان، ص ۵۵
  • [۱۴] همان، ص ۵۶ و ۵۷
  • [۱۵] همان، ص ۱۰۴
  • [۱۶] همان، ص ۱۰۷
  • [۱۷] همان، ص ۴۹
  • [۱۸] همان، ص ۱۸
  • [۱۹] همان، ص ۶۷
  • [۲۰] همان، ص ۸۶
  • [۲۱] همان، ص ۹۲
  • [۲۲] همان، ص ۱۰۸
  • [۲۳] همان، ص ۱۰۹
  • [۲۴] همان، ص ۱۳۰
  • [۲۵] همان، ص ۱۰۰ و ۱۰۱
  • [۲۶] همان، ص ۱۵