۹۵- سوء استفاده از سیستم پاداش‌دهی مغز

برای چی روبروی بچه‌ها از تنبیه و تشویق استفاده می‌کنیم؟ چون می‌خوایم آدم بهتر، قویتر باهوشتر، سریعتر، آرومتر و… بشه. دنبال اینیم صفات بهتری کسب کنه، دنبال این نیستیم بچه رو به خودِ پاداش گرفتن عادت بدیم. برای یه مربی خودِ پاداش یا تنبیه هدف نیست، هدف ارتقای کسیه که داره تربیت می‌شه. این تشویق کردن و پاداش دادن یکی از راه‌های تربیت یا به یه زبون دیگه تغییر رفتاره.

حالا فکر کن ما سازوکار این سیستم پاداش‌دهی تو ذهن و مغز رو کشف کردیم و داریم از این یافته علمی برای عادت دادن یه نفر به گرفتنِ خودِ پاداش استفاده می‌کنیم. یعنی هدف من از دادن پاداش به تو، تربیت و بهتر شدنت نیست، صرفاً سود خودمه. این روند باعث می‌شه «پاداش» مهمتر از «چه پاداشی» بشه. تو فقط دنبال پاداشی و اصلاً برات مهم نیست این پاداش چیه. دنبال یه چیزی هستی که دوباره باعث بشه دوپامین تو مغزت ترشح بشه تا دوباره اون حس سرخوشی و لذتِ دریافتِ پاداش رو حس کنی.

حالا اگه من بیام از این جریانِ کاملاً غیر ارادی و یه جورایی ذاتی، در جهت منافع خودم بهره ببرم درسته؟ اخلاقیه؟ اگه به عنوان یه بازاریاب یه کتاب بنویسم و این دستکاریِ سیستم پاداش‌دهی مغز رو تو قالب تکنیک‌های افزایش فروش ارائه کنم چی؟

۷۹- دی‌اِن‌اِی برند

زمانی که یک برند نسبت به ژن برند خود صادق باقی بماند و پیوسته هدف خود را دنبال کند، برند، بازار را دو قطبی می‌کند. برخی به دوستدار برند و برخی به متنفران برند تبدیل می‌شوند.

هر برندی صفات قوی و مشخصی دارد. احتمالاً در بخش خاصی از بازار محبوب نخواهد بود. هدفی که این برندها باید داشته باشند گروهی از دوستداران است که تمایل دارند از برند در دنیای دیجیتال حمایت کنند.

فیلیپ کاتلر، کتاب بازاریابی عصر چهارم.

۷۸

رقابت سرِ گرفتنِ سهم بازار بیشتر تا یه جایی سالم پیش می‌ره. از اونجایی که یکی از بازیکنا شروع می‌کنه به کلک زدن، بازی میفته رو دورِ نادور. دوری که از این به بعد باعث زشت‌تر شدنِ چهره‌ی بازیکنا می‌شه. منابع سریع‌تر و بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیره.

این منبع تا همین چند ده سال پیش “زمین” بود، ولی حالا منبع اصلی شده “انسان”. یعنی همه داریم سرِ هر چه سریع‌تر منهدم کردن خودمون با هم رقابت می‌کنیم. جالب نیست؟!

۶۲

آمارهای مختلفی وجود داره که می‌گه بین ۳۰ تا ۵۰ درصد خریدهای آمریکایی‌ها بدون فکر و به قول معروف هوسی (impulsive) انجام می‌شه. این داستان یعنی ما داریم بشر رو برای مصرف بیشترِ منابعی که روی کرۀ زمین محدوده ترغیب می‌کنیم. فعلاً تا ۵۰ درصد پیش رفتیم، فک کن اگه بالای ۸۰ ۹۰ درصد بشه چی می‌شه؟ این یعنی کنترل بی‌قید مشتریان، بدون اینکه بفهمن. تصمیم‌گیری بی‌معنی می‌شه و منابع زمین کلاً به فنا می‌ره.

برچسب‌ها: آینده | بازاریابی | زمین | فروش

۶۱- Gruen transfer چیست

انتقال گروئن یه اصطلاح توی طراحی مراکز خریده. این اصطلاح مربوط به زمانیه که مصرف‌کننده‌ها وارد یه مرکز خرید می‌شن و تو محاصرۀ یه طراحی گیج‌کننده قرار می‌گیرن که هم جهت حرکتشون رو تحت تاثیر قرار می‌ده و هم باعث می‌شه نیت اصلی خودشون رو از دست بدن و مستعد خریدهای غیرعقلانی و احساسی بشن.
انتقال گروئن از اسم ویکتور گروئن، معمار اتریشی گرفته شده که اتفاقاً با این جور طراحی‌ها مخالف بود. این اصطلاح در حقیقت یه پدیدۀ روانشناختیه که توی اون یه واقعیت خیلی ایده‌آل به صورت عمدی بازسازی می‌شه و به خاطر آشنایی که برای مصرف‌کننده داره، ایجاد احساس امنیت و آرامش می‌کنه.

۶۰

مردم احساسی خرید می‌کنن، بعدش منطقی خریدشون رو توجیه می‌کنن.

شاید الان اینجوری شده باشه ولی این از ابتدای خرید بشر نبوده. وقتی یه چیزی رو در مورد انسان پیش‌فرض می‌گیریم، اونقدر بر اساس اون جلو می‌ریم تا انسان عوض می‌شه. در نتیجه صحت اون طرز فکر اثبات می‌شه.

۱۸

یکی مثل آزا راسکین تو جریان دیزاین، “اسکرول بی‌نهایت” طراحی می‌کنه. یکی دیگه مثل جاستین روزنشتاین “لایک” رو ابداع می‌کنه و یکی دیگه مثل لورن بریشتر “بارگذاری مجدد با کشیدن” رو خلق می‌کنه. درسته که هر سه نفر الان از اتفاقی که دیزاینِ اونها باعث شده تو جامعه بیفته پشیمونن، ولی اون وقتی که داشتن اینکارو می‌کردن صرفاً داشتن وظیفه‌شون رو به بهترین شکل انجام می‌دادن. شاید این پشیمونی از عواقب به خدمت گرفته شدنِ علم و هنر برای افزایش فروش باشه که چون الان خیلی تشدید شده داره به چشم میاد. یه جورای شرکت‌ها از علم و هنر، از عالم و هنرمند استفاده می‌کنن تا برای نبرد اقتصادی اسلحه بسازن. هر چی علم و هنر پیشرفته‌تر، اسلحه قوی‌تر.

۱۰- تهِ مارکتینگ کجاست؟

اگه بگیم بازاریابی فرآیند هدایت مشتری از آگاهی تا خرید یا قبل از آگاهی تا وفادارسازی مشتریه، وضعیت ایده‌آلش چیه؟ یعنی اوج بازاریابی چه ریختی می‌شه؟ الان این جوریه که اگه مثلاً ۱۰۰ نفر از برند آگاه بشن، ۷۰ نفرشون جذب می‌شن و در نهایت ۳۰نفر خرید می‌کنن و از این ۳۰ نفر شاید ۱۰ نفر وفادار بشن. فکر کن یکی یه دستگاهی ساخته که طوری ذهن مشتریا رو دستکاری می‌کنه که هر چی بهشون می‌گه بدون اینکه بفهمن اطاعت می‌کنن. یعنی از هر ۱۰۰ نفر که از برند با خبر می‌شن ۱۰۰ نفرشونم خرید کنن. چی می‌شه؟

حالا همه دارن سرِ رسیدن به این فناوری با هم رقابت می‌کنن. سرِ دستکاری ذهن مردم تا کاری که می‌خوان انجام بدن. با این اوصاف بازاریابی باعث می‌شه جامعه به طور کلی از بین بره. حق انتخاب به طور کلی از بین می‌ره. از انتخاب پفک تا انتخاب رئیس جمهور. جالب اینجاست که ثابت شده ذهن انسان قابل دستکاری شدنه. یعنی این کار شدنیه و در حال حاضر اتفاقاً شرکت‌های بزرگ فناوری تا حدی تونستن به رمز و رازهای اون دست پیدا کنن.

۸- تعریف بازاریابی محتوایی

بازاریابی محتوایی یک بازاریابی استراتژیک است که متمرکز است بر روی تولید و توزیع محتوای با ارزش، مرتبط و مستمر برای جذب و حفظ یک جامعۀ مخاطب کاملاً مشخص با هدف هدایت آنها برای انجام افعال سودآور. (انیستیتو بازاریابی محتوایی) (توضیح بیشتر…)