۱۰۲

فیلسوفانی مثل فلانگن و دنیل دنت معتقدند که “خود” نه‌تنها برساخته است، بلکه یک برساخته‌ی روایی است. یعنی من محصول داستانی هستم که از زبان خودم و دیگران، چه بخواهم و چه نخواهم، درباره‌ی من نقل می‌شود. اگر چنین باشد، پس ما داستان‌هایی هستیم که به مرور و به شکل آنلاین در شبکه‌های اجتماعی برساخته می‌شویم. [اینترنت ما]

۱۵

یووال نوح هراری می‌گه ما تو عصر بیست و یکم از فقر فلسفی رنج می‌بریم و نیاز داریم به دیدگاه‌های جدید. می‌گه تمام چیزایی که الان به عنوان اصول فکری و فلسفی داریم، همشون برای قرن هجدهمه. سوال اینه که آیا انسانِ عجولِ سطحیِ دنبالِ سرگرمیِ قرن بیست و یک، اصلاً توان تولید ایده‌ی جدید فلسفی رو داره؟ آیا این همه اختراع و اکتشاف و فکر توی اون دوره، به خاطر رونق کتاب نوشتن و کتاب خوندن نبوده؟ آیا ادامه‌ی مصرف محتواهای به شدت کوتاه باعث نمی‌شه انسانِ عصر اینترنت توان نظریه‌پردازی رو از دست بده؟ آیا پر شدن ریزترین لحظات عمر یه آدم با سرگرمی‌های ارزونِ جذاب که صرفاً سرگرم‌کننده هستن و ذهن رو مصرف‌کننده‌ محض بار میارن، فرصتی برای فعالیت ذهن که بخواد چیزی تولید کنه می‌دن؟ اگه بدن آیا ذهن توان تولید محتوای عمیقی رو داره که مثل ایده‌های قرن هفده و هجده تا صدها سال اثرگذار باشه؟

۱۲- عصر انتشار

رنه دکارت: i think therefore i am. می‌اندیشم پس هستم.
انسان عصر دیجیتال: i share therefore i am. منتشر می‌کنم پس هستم.

اگر انسان قرن هفدهم با “اندیشیدن” خودش رو تعریف می‌کرد، انسان قرن بیست و یک با “به اشتراک گذاشتن” خودش رو تعریف می‌کنه. یعنی هستیِ انسانِ عصر دیجیتال با “اشتراک گذاری” گره خورده. اگر سیصد سال پیش اندیشمندان انسان‌های ارزشمند محسوب می‌شدن، الان “به اشتراک گذارندگان” انسان‌های شهیر هستن.

بالاخره بعد از چند هزار سال امکان تولید و انتشار محتوا برای تمام بشر فراهم شذه. دیگه مثل قدیم نیست که فقط یه عدۀ خیلی کمی که سواد کافی و توانایی نوشتن داشتن بتونن نظراتشون رو با بقیه به اشتراک بذارن. الان همه می‌تونن بقیه رو از دیدگاه‌های خودشون آگاه کنن. شایدم از کل زندگی‌شون. شاید بتونیم بگیم عصر اطلاعات تجلی خواست انسان برای ساده‌سازی پروسۀ تولید و انتشار محتوا بوده.