هر کسبوکار در کنار منافع و مصالح خودش باید به فکر منافع و مصالح جامعه هم باشه. اگر نباشه به جامعه آسیب میزنه. با اینکه این ماجرا مخصوصاً بعد از انقلاب صنعتی تو اکثر کمپانیهای بزرگ اتفاق افتاده ولی در حال حاضر تو ماجرای تاثیر شبکههای اجتماعی خیلی شفاف شده. بزرگترین ایرادی که به امثال زاکربرگ گرفته میشه اینه که چرا فقط به فکر رشد کسبوکار خودت بودی و به تاثیر فعالیتت روی انسانها و جامعه فکر نکردی؟!
مطمئناً این نابرابری اقتصادی که تو کل دنیا دیده میشه و تنها راه حلی که برای غلبه به اون ارائه میشه که بیشتر و سختتر کار کن، مشکل رو حل نمیکنه. چه بسا مشکل رو بیشتر هم کنه. چیزی که خودِ جامعهی غربی بعد از روبرو شدن با نهایت چیزایی که دارن تو مدارس کسبوکار تدریس میکنن بهش داره میرسه و رسیده، اضافه کردن اخلاق به کسبوکاره. کسبوکار و اخلاق از هم جدا نیستن. به نظرم به طور کلی اخلاق رو از هر چیزی جدا کنیم باعث به هم ریختن اوضاع میشه. البته اخلاق یا فلسفهای میتونه اتوپیا بسازه که کاملاً و صددرصد با حقیقت تطابق داشته باشه.