یکی مثل آزا راسکین تو جریان دیزاین، “اسکرول بینهایت” طراحی میکنه. یکی دیگه مثل جاستین روزنشتاین “لایک” رو ابداع میکنه و یکی دیگه مثل لورن بریشتر “بارگذاری مجدد با کشیدن” رو خلق میکنه. درسته که هر سه نفر الان از اتفاقی که دیزاینِ اونها باعث شده تو جامعه بیفته پشیمونن، ولی اون وقتی که داشتن اینکارو میکردن صرفاً داشتن وظیفهشون رو به بهترین شکل انجام میدادن. شاید این پشیمونی از عواقب به خدمت گرفته شدنِ علم و هنر برای افزایش فروش باشه که چون الان خیلی تشدید شده داره به چشم میاد. یه جورای شرکتها از علم و هنر، از عالم و هنرمند استفاده میکنن تا برای نبرد اقتصادی اسلحه بسازن. هر چی علم و هنر پیشرفتهتر، اسلحه قویتر.
۵
هر کسبوکار در کنار منافع و مصالح خودش باید به فکر منافع و مصالح جامعه هم باشه. اگر نباشه به جامعه آسیب میزنه. با اینکه این ماجرا مخصوصاً بعد از انقلاب صنعتی تو اکثر کمپانیهای بزرگ اتفاق افتاده ولی در حال حاضر تو ماجرای تاثیر شبکههای اجتماعی خیلی شفاف شده. بزرگترین ایرادی که به امثال زاکربرگ گرفته میشه اینه که چرا فقط به فکر رشد کسبوکار خودت بودی و به تاثیر فعالیتت روی انسانها و جامعه فکر نکردی؟!
مطمئناً این نابرابری اقتصادی که تو کل دنیا دیده میشه و تنها راه حلی که برای غلبه به اون ارائه میشه که بیشتر و سختتر کار کن، مشکل رو حل نمیکنه. چه بسا مشکل رو بیشتر هم کنه. چیزی که خودِ جامعهی غربی بعد از روبرو شدن با نهایت چیزایی که دارن تو مدارس کسبوکار تدریس میکنن بهش داره میرسه و رسیده، اضافه کردن اخلاق به کسبوکاره. کسبوکار و اخلاق از هم جدا نیستن. به نظرم به طور کلی اخلاق رو از هر چیزی جدا کنیم باعث به هم ریختن اوضاع میشه. البته اخلاق یا فلسفهای میتونه اتوپیا بسازه که کاملاً و صددرصد با حقیقت تطابق داشته باشه.