اون طور که سارا فرایر تو کتاب بدون فیلتر میگه، تو سال ۲۰۰۶ «گوگل… بیشتر به دست دانشجویان سابق استنفورد اداره میشد که تصمیماتشان را بر پایهی دادهها میگرفتند.» درسته که این طرز فکر تو بقیهی شرکتهای سیلیکونولی حاکم بود ولی «در گوگل تصور بر این بود که هر مسئلهای یک پاسخ درست دارد که میتوان از طریق تجزیه و تحلیل کمی به آن دست پیدا کرد.»
یکی از نمودهای شاید افراطیِ این فرهنگ که اتفاقاً باعث افزایش سود ۲۰۰ میلیون دلاری گوگل شد، کاری بود که ماریسا میر(marissa mayer) مدیر صفحه اصلی گوگل که بعدها مدیر عامل یاهو شد تو زمینۀ اِیبی تستینگ(A/B testing) انجام داد. این فرهنگ خانم میر رو «بر آن داشت تا ۴۱ طیف مختلف رنگ آبی را امتحان کند تا بفهمد کدام رنگ به بیشترین تعداد کلیک روی هایپرلینکهای این شرکت منجر میشود.»
۸۶- بیوگرافی تریستان هریس
تریستان هریس یه دانشمند کامپیوتر آمریکایی متولد سال ۱۹۸۴. در حال حاضر همبنیانگذار و رئیس مرکز فناوریهای انسانیه و قدیمترا به مدت ۳ سال توی گوگل به عنوان طراح اخلاقشناس کار میکرده. مجلۀ رولینگاستون اون رو به عنوان یکی از “۲۵ نفری که جهان رو تغییر میدن” آورده و فورچن داخل لیست ۴۰ نفر برتر زیر ۴۰ سال. توی دانشگاه استنفورد زیر نظر بیجیفاگ فناوری اقناعی ( اسم جدیدش: آزمایشگاه طراحی رفتار ) خونده و بعدش که به گوگل رفته، توی تیم جیمیل دقیقاً کارش همین بوده. البته قبل از اینکه وارد گوگل بشه مدیر و همبنیانگذار یه مجموعه به اسم Apture بوده که گوگل ازش میخره.
سال ۲۰۱۳ یه ارائه دربارۀ مسابقهای که گوگل و فیسبوک و اپل برای گرفتن توجه آدما دارن میدن و مسئولیتشون در قبال جامعه میسازه و منتشر میکنه که توی خود گوگل وایرال میشه. از این جا به بعد جهت فعالیتش رو تغییر میده و همراه با آزا راسکین موسسه فناوریهای انسانی رو ایجاد میکنه.
برچسبها: بیوگرافی | شبکههای اجتماعی | گوگل
۲۲
یه جا تو میگی این سنگ با ارزشه. راحت تبدیل به پول میشه. اصلاً خودشو میشه با یه چیز دیگه مبادله کرد. خب میری زمین رو میکنی که اون سنگو پیدا کنی. حالا فکر کن یه سرزمینی پیدا شده که توش پر از این سنگای قیمتیه. هزاران نفر میریزن اونجا و سعی میکنن تو استخراج این سنگ قیمتی از بقیه جلو بزنن. چی میشه؟ به سال نمیکشه کل اون سرزمین نابود میشه. حالا یه ارز جدید اومده به اسم “توجه”. این توجه قابلیت تبدیل شدن به پول رو داره و از آدما استخراج میشه. حالا یه عده دارن سرِ استخراجش با هم رقابت میکنن! مشکل اینجاست.
برچسبها: اقتصاد توجه | اینترنت | توجه | شبکههای اجتماعی | گوگل
۲۰
سود گوگل و شبکههای اجتماعی تو اینه که توجه ما رو پخش و ریزریز کنن. هر چی بیشتر و تیکهتیکهتر اینور اونور بچرخیم، آواتارمون سریعتر و بهتر توی هوش مصنوعی کامل میشه. فکر کن وارد گوگل بشی و یه مقالهی بلند بدون لینک به هیچ سایت دیگه پیدا کنی که توش هیچ چیز مزاحمی نباشه و نیم ساعت مطالعه کنی و از گوگل بیای بیرون. یا بری توی اینستاگرام و دو تا محتوای بلند بدون اینکه چیزی بهت پیشنهاد بشه ببینی و بیای بیرون. هیچوقت اون پلتفرم نمیتونه تو رو بشناسه. باید مثل موش آزمایشگاهی حواست اینور اونور پرت بشه که برای پلتفرم سود داشته باشی. مصرف عمیق محتوا همراه با تمرکز، دقیقاً نقطهی مقابلِ سودِ این پلتفرمهاس. یعنی اگه کاربراشون رو به این سمت تشویق کنن تو یه سیر نزولی بعد از چند سال ورشکست میشن.
برچسبها: تبلیغات | شبکههای اجتماعی | گوگل | محتوا | مدل درآمدی
۷
بنا به تشنه بودنه نه سیراب شدن. گوگل و اینترنت چون مبنا رو سیراب شدن گرفتن نتیجهشون این شده که به آدما توهم سیراب شدن دادن. توهم دانایی. وقتی یه سؤالی تو ذهنت شکل میگیره و فوری توی گوگل سرچش نمیکنی که یه سری جواب سطحی دمدستی بگیری، تشنه میمونی. مطمئناً تو نگاه اول رسیدن به جواب هر چه زودتر اتفاق بیفته باعث میشه تو نسبت به موضوع آگاه بشی و این عالیه. تو آگاه شدی، ولی این آگاهیِ سطحی باعث میشه تو دیگه دنبال کشف عمیقتر موضوع نباشی. به کم راضی میشی. اختلاف بین دریافت سطحی سریع با دریافت عمیق ولی دیره. آب کم جو تشنگی آور به دست، تا بجوشد آبت از بالا و پست. یه جا تو از بیرون با لیوان آب میریزی، یه جا تو به چشمه میرسی که از تو میجوشه و بیرون میزنه. اون مقلد میسازه، این محقق. اون انسان رو عجول میکنه، این صبور. اون آدمو تو سطح پهن میکنه، این عمق میده.
البته میشه موضوع رو از این جهت هم بررسی کرد که آیا کلاً میشه انسان سیراب بشه؟ یعنی سیراب شدن به شکل مطلق که انسان به جایی برسه که دیگه تشنهی فهم و آگاهی و دانش نباشه ممکنه؟ اگر برسیم به جایی که دانش نامتناهی بشه، سیراب شدن به شکل مطلق امکانپذیر نمیشه، اون وقت تشنگی میشه حقیقت و سیراب شدن میشه مجاز. دقت کن!