کارآفرینی به سبک پاریس هیلتون

کارآفرینی به سبک پاریس هیلتون: اولین و بارزترین نمونۀ ایجاد کسب‌وکار به وسیلۀ شهرت

شاید فکر کنی این داستانِ بلاگریِ مصطلحِ اینستاگرامی و دنبال اون درست کردنِ یه کسب‌وکار بر اساس شهرت تا قبل از اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی نبوده و یه چیزِ جدیده.

تو این پست یکی از پیشگامان این مدل کارآفرینی رو با هم می‌بینیم که خیلی قبل از گوشی‌های دوربین‌دار این کارو کرده. «پاریس هیلتون».

پاریس هیلتون چطور موفق شد

داستان پایین به طور کامل از کتاب بدون فیلتر خانم سارا فرایر که توسط انتشارات آموخته منتشر شده اومده.

وقتی پورچ و سیستروم [کوین سیستروم بنیان‌گذار اینستاگرام و چارلز پورچ مدیر روابط فیسبوک با افراد مشهور بود که سال ۲۰۱۳ به تیم اینستاگرام اضافه شد] در هالیوود می‌پلکیدند و به ستاره‌هایی که از اینستاگرام استفاده می‌کردند، قول کنترل برند خودشان را می‌دادند، به صراحت از امکان افزایش درآمد با پسـت گذاشـتن درباره‌ی برندها و محصولات حرف نمی‌زدند. ولی کیم کارداشیان از این امکان آگاه بود.

[پورچ برای رشد اینستاگرام تو اون سال‌های اول، از اونجا که کلی رابطه با آدم‌های مشهور داشت شروع کرد به جذب اونا به اینستاگرام. اینکار رو از یه جایی به بعد همراه کوین سیستروم، با هم انجام می‌دادن. با ورود هر آدم مشهوری به اینستاگرام یه عالمه از طرفداراش وارد این شبکه‌ی اجتماعی می‌شدن.]

کیم کارداشیان در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ از دوست مشهورش، پاریس هيلتون، یاد گرفته بود که چطور از عکس برای سـاخت برند استفاده کند. خود پاریس هیلتون این را از مدیر برنامه‌ی وقتش، «جيسون مور»، آموخته بود که پیش از ظهور اینستاگرام نظام پیچیده‌ای را برای دستکاری رسانه‌ها ابداع كرده بود.

مور مبدع این ایده بود که یک نفر می‌تواند به مشهور بودن مشهور باشد و بی آنکه خجالت بکشد، بر پایه‌ی این شهرت کسب‌وکاری ایجاد کند.

کیم کارداشیان و پاریس هیلتون

خانم هیلتون در برنامه‌ی تلویزیونی «زندگی سـاده» نقش یک دختر پولدار بلوند و کله‌پوک را بازی می‌کرد (بعدها درباره‌ی این شخصیت گفت که دست کم تا حدودی ساخته‌ی تهیه کنندگان برنامه بوده است). [زندگی ساده یا The Simple Life یه برنامه‌ی تلویزیونی واقع‌نما یا Reality Show بود که مثلاً زندگی واقعی و چالش‌های ساختگیِ پاریس هیلتون و دوستش نیکول رو که خیلی لاکچری بودن رو نشون می‌داد. این نمایش از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ توی ۵۵ قسمت روی چند شبکه‌ی آمریکایی نمایش داده شد.] درهر حال پاریس هیلتون، تمایل داشت برنامه‌ای را در دستور کار قرار دهد که کل دنیا (و نه فقط لوکیشـن برنامه‌ی «زندگی ساده») را به عرصه‌ی هنرنمایی خود تبدیل کند.

با لو رفتن فیلمی درباره‌ی روابطش که ابتدا قرار نبود اکران شـود، هیلتون وارد مجلات زرد شـد و همان جا هم ماند. [از اینجا به بعد مشهور شد. سال ۲۰۰۷ یعنی ۳ سال بعد از انتشار ویدیو همخوابی پاریس هیلتون، ویدیو دوست صمیمی‌ش کیم کارداشیان هم بیرون اومد و اونم بعد از این داستان خیلی مشهور شد. اینکه عمدی بوده یا نه، خدا می‌دونه، ولی هر چی بود یه راه عالی برای کسب موفقیت این خانم‌ها بود. استراتژی تضمینیِ موفقیت و پولدار شدن که به شکل خفیفش تو همه جای دنیا من‌جمله ایران کم‌وبیش می‌بینیم.]

مور کـه جای او را به پاپاراتزی لو می‌داد، با عکاسـان مورد اعتماد ارتباط برقرار کرده بود و خوراک رسـانه‌هایی را تأمین می‌کرد که در پی ظهور وبلاگ‌نویسی در اینترنت، حالا می‌توانستند دائم به پوشش اخبار افراد مشهور بپردازند. سایت‌های رسانه‌ای جدیدی مانند پرزهیلتون و تی‌ام‌زد به کمک ماجراهای هیلتون پا گرفتند.

مور متوجه شانس هیلتون برای تبدیل شدن به برند شد، آن هم نوع جدیدی از برند، نه شبیه امپراتوری رسانه‌ای اپرا یا کسب‌وکار هنرپیشگی دوقلوهای اولسن. در دانشـگاه یک ترم را صرف مطالعه‌ی موفقیت عروسک باربی کرده بود. مور این طور تعریف کرد: «به این فکر افتادم که اگه باربی می‌تونست راه بره، مدفوع کنه، چه شکلی بود؟ برندش چی بود؟ چون الان باربی به یه سبک زندگی تبدیل شـده. یه زن با یه زندگی مسحورکننده‌سـت که توی یه خونه‌ی خوب زندگی می‌کنه و زلم‌زیمبوهای فوق‌العاده‌ای داره. چرا این نظر دنیا و جوون‌ها رو جلب کرد؟». [پاریس و نیکول تو برنامه‌ی زندگی ساده به واقع تجسم عروسک‌های باربی‌ هستن.]

مور سعی کرد هر کاری را که هیلتون انجام می‌داد، به کسب‌وکاری پول‌ساز بدل کند و حتی تکه کلام مشـهور «خیلی داغـه» را که هیلتون اغلب در فیلم‌ها به کار می‌برد، به نشان تجاری تبدیل کرد تا بتوان روی تی‌شرت‌ها نوشت. خیلی زود پاریس هیلتون برند عطر، پوشاک و پروژه‌های بشردوستانه‌ی اختصاصی خودش را داشت.

این خانم «مشهور به مشـهور بودن» را به گونه‌ی جدیدی از کارآفرینی تبدیل کرده بود.
Famous for being famous

راجع به موضوع «مشهور به مشهور بودن» توی آدیو بلاگ «سلبریتی کیست؟» حرف زدم.
آدیو بلاگ بر اساس نقل قولی از «دنیل جی بورستین» هست که دهۀ ۷۰ میلادی زده.

در جامعه‌ای که رسـانه‌ی اجتماعی یا گوشی آیفونی وجود نداشت تا اشتیاق هواداران را نشـان دهد، مور دوربین فیلم‌برداری خودش را به اقصا نقاط دنیـا می‌برد و از ورود هیلتون بـه شهرهای مختلف و افتتاح محصولات فیلم می‌گرفت تا بعد بتوانند این فیلم‌ها را ویرایش کنند و به شرکای تجاری احتمالی نشان دهند. با مشاهده‌ی هیلتون در کنار هواداران مشتاقش، برندها ارزش وصل کردن نام او به پروژه‌های خودشان را درک کردند.

مور به یک عکاس پول می‌داد و از او می‌خواست شال سبزی بیندازد تا هیلتون بداند هنگام خروج از خانه‌اش، باشگاه یا حتی یک بار زندان، به لنز چه کسی باید نگاه کند. سپس به صورت ناشناس واسطه‌ی انعقاد قرارداد برای فروش عکس به یکی از سایت‌های پوشش دهنده‌ی اخبار ستاره‌ها می‌شد.

مور توضیح داد: «بعدش چیزی رو که منتشر شده بود، برای خودمون می‌فرستادن و ازمون می‌خواستن درباره‌ش نظر بدیم، در حالی که توی تمام این مدت هیچ سرنخی نداشتن که نشون بده خودمون پشت ماجراییم. عکس‌های پاپاراتزی در اصل حکم پست‌های روزانه‌ی هیلتون توی اینستاگرام رو داشت و اون برنامه‌ی واقع‌نما هم مثل استوری هفتگی اینستاگرام بود.»

خانم هیلتون کنار خط لوازم آرایش و لباس و کیف، خط هتل‌های لاکچری هم داره. بعضی از سایت‌ها سرمایه‌ش رو ۳۰۰ میلیون دلار تخمین می‌زنن.

اتفاقات اینستاگرام جدید نیست

قبل از پاریس هیلتون کسانی مثل خانم ژاژا گابور چند دهه قبل همچین شهرتی رو به دست آورده بودن ولی پاریس هیلتون بهترین و کاملترین نمونه و الگوی هزاران نفر بعد از خودش بوده.

ژاژا گابور – zha zha gabor

یه جورایی شاید بتونیم بگیم پاریس هیلتون نمونۀ کامل شدۀ جریان سلبریتی‌سازی بود که از ادوارد برنایز تو اوایل قرن بیستم شروع شده بود.

حالا این جریان تو اوایل قرن بیست‌ویکم داره به عموم مردم سرایت می‌کنه. از یه جایگاه که زمانی فقط برای افراد معدودی قابل دستیابی بود به یه جایگاه قابل دسترسی برای همه تبدیل شده. البته بازم زنان تو این جریان از مردا جلوترن.

اینکه الان می‌بینی بلاگرای روزمرگی زندگی‌شون رو بیست‌وچهاری نشون می‌دن یا لاکچری بازی درمیارن یا عکسای پر زرق‌وبرق از خودشون منتشر می‌کنن چیز جدیدی نیست.

این چالشایی که تو اینستاگرام و جاهای دیگه می‌بینی قبل از اینکه تو اینستاگرام یا هر شبکۀ اجتماعی دیگه‌ای وجود داشته باشه، تو برنامه‌های واقع‌نمای تلویزیونیِ آمریکایی بوده.

این دورهمی‌هایی که بلاگرا می‌رن که باعث می‌شه بیشتر دیده بشن، تحت عنوان pseudo-event از ۶۰ سال قبل بوده. همین آقای دنیل جی بورستین تو سال ۱۹۶۱ یه کتاب راجع به همین دورهمیا داره. الان فقط شکل داستان با توجه به رسانه‌های جدید عوض شده.