تا خیال و فکر خوش بر وی زند / فکر شیرین مرد را فربه کند
جانور فربه شود لیک از علف / آدمی فربه ز عزست و شرف
آدمی فربه شود از راه گوش / جانور فربه شود از حلق و نوش
مثنوی معنوی، دفتر ششم
ای برادر تو همان اندیشهای / ما بقی تو استخوان و ریشهای
گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی
گر گلابی بر سر جیبت زنند / ور تو چون بولی برونت افکنند
مثنوی معنوی، دفتر دوم
شاید اشعار بالا از مولانا خیلی مرتبط با چیزی که میخوایم ازش حرف بزنیم نباشه ولی بیربطم نیست بهنظرم.
تو این پست میخوایم در مورد غذای ذهن و رسانهی اون حرف بزنیم. ازین بحثای متداول که بیایید حرفهای مثبت بزنیم یا چیزهای خوب ببینیم و بشنویم نه. حرف چیز دیگهس. موضوع رسانه ارگانیک ـه.
بریم ببنیم چی از آب درمیاد…
- محتوا و رسانه
- مک لوهان و تعریف رسانه
- محتوای درست در رسانهی نادرست
- شبکههای اجتماعی چه تاثیراتی دارند؟
- رسانه ارگانیک راز سلامتی
- برای تولیدکنندههای محتوا
- جمعبندی
محتوا و رسانه
تعریفهای زیادی از رسانه و محتوا شده و الان هم میشه. اینجا سعی میکنم تعاریفی که مد نظرم هست رو از این دو تا کلمه بیارم که تو ادامهی بحث معنای مشترک داشته باشیم.
البته ادعای اینکه این تعاریف کاملاً درسته یا کامله ندارم و سعیم اینه که ساده بگم که بحث روون جلو بره.
رسانه رسانندهس. چیزی یا بستری که قابلیت رسوندن داره. مثل سیم که قابلیت رسوندن برق رو داره.
با این تعریف هر رسانهای قابلیت رسوندنِ چیزی رو داره که با اون رسانه یه نحوه سازگاری داشته باشه. مثل سیم که برق رو میرسونه نه گاز رو. مثلاً.
اینجا ما بحث اون رسانههایی رو داریم که “پیام” رو میرسونن. بعضیاشون توانِ رسانش انواع پیامها اعم از تصویری، صوتی و نوشتاری رو دارن و بعضیا مثلاً فقط صدا رو میتونن برسونن.
بعضیاشون توانایی رسوندنِ پیام رو به چندین نفر همزمان دارن و بعضیا فقط میتونن پیام رو به یه نفر برسونن.
مثلاً رادیو و تلفن جفتشون رسانههایی هستن که پیامهای صوتی رو میرسونن ولی این به چند نفر همزمان و اون فقط به یک نفر.
مثلاً تلفن فقط پیام صوتی رو میتونه برسونه ولی اینترنت ورژن ۲ توانایی رسوندن تصاویر متحرک همراه با صدا(ویدیو)، صدا و نوشتار رو هم داره. ضمن اینکه میتونه این شکل پیامها رو در آنِ واحد به میلیونها نفر برسونه.
محتوا همون پیامه. این تعریفیه که ما تو این بحث مدنظر داریم. میدونم که اکثراً ما وقتی از محتوا حرف میزنیم، قالب پیام رو جدا میگیریم و محتوا رو چیزی میگیریم که تو اون ظرف قرار داره. مثلاً میگیم این ویدیو بیمحتوا بود. اون مقاله خیلی بامحتوا بود.
اینجا ما قالب رو از محتوا جدا نمیگیریم. محتوا رو خودِ پیام میگیریم. یعنی اون چیزی که از فرستنده به گیرنده توسط رسانه منتقل میشه محتواست.
خب تا اینجا چی داریم؟ یه رسانه که داره پیام/محتوا رو از فرستنده/فرستندهها به گیرنده/گیرندهها منتقل میکنه.
مک لوهان و تعریف رسانه
The media is the message. رسانه پیام است. این جملهی معروف مارشال مک لوهان رو همه شنیدیم.
با توجه به چیزی که بالا گفتیم میخوایم این تعریف از مک لوهان رو مبنا قرار بدیم و ببینیم داستان چی میشه.
اگه رسانه پیام بشه، یعنی خودِ رسانه به خودیِ خودش تاثیرگذاره، و این کاملاً درسته.
فرض کن میخوای با دوستت گپ بزنی. اگر باهاش بیرون قرار بذاری و رودررو باهاش حرف بزنی نوع ارتباط و چیزایی که میگید و تاثیری که از اون ارتباط میگیرید با وضعیتی که تماس تصویری دارید فرق میکنه.
تو این مثال محتوا یا پیام تغییر نکرده ولی تاثیرات متفاته. این تفاوتِ تاثیر بهخاطر رسانهس. یا به خاطر ابزار رسانه. (اگه از اصطلاحات خیلی دقیق استفاده نمیکنم یکی به خاطر اینه که دعوا بین تعاریف دقیق زیاده و دومی به خاطر اینه که کمکی به فهم بیشتر داستانی که ما دنبالشیم نمیکنه.)
اینم تا اینجا. محتوا یه اثرگذاری داره و رسانه یه اثرگذاری. یعنی هر کدومشون جداگونه روی مخاطب تاثیر میذارن.
محتوای درست در رسانهی نادرست
یه جریان غالب بین کسایی که نگران وضعیت بشریت هستن که اتفاقاً خیلیم خوبه، اینه که محتواها خیلی داغونن و مردم باید محتواهای خوب ببینن و تولیدکنندههای محتوا هم باید چیزای خوب بیرون بدن.
این حرف کاملاً درسته ولی این محتوا یا پیام نیاز به یه بستری داره که توی اون منتشر بشه تا بقیه بتونن اونو مصرف کنن. حرف سرِ این بستره.
شبکههای اجتماعی به عنوان بستر انتشار و مصرف محتوا، به عنوان رسانه روی ذهن مردم و به تبع اون روی رفتارشون تاثیر میذارن.
فرض کنیم بهترین محتوا، محتوای کتاب آسمانی مسلمونا، قرآنه. حالا سوال اینه: آیا مصرف این محتوا از طریق یه شبکهی اجتماعی مثل اینستاگرام یا یوتوب یا توئیتر همون تاثیرِ مصرفش از طریق کتاب کاغذی رو داره؟
آیا تاثیرگذاری شبکههای اجتماعی به عنوان رسانه بیشتره یا تاثیر محتوایی که توی این رسانه داره مصرف میشه؟
به نظرم مصرف محتوای مثبت و عالی تو رسانههای اجتماعی در نهایت باعث اتفاق عجیب و غریبی برای شخص نمیشه. یعنی تاثیری که خودِ رسانههای اجتماعی دارن میذارن از تاثیری که محتواهای اونا دارن میذارن عمیقتره.
اینم باید اضافه کنیم که رسانه یه جایی به عنوان چیزی که پیام رو میرسونه روی پیام اثر میذاره و باعث میشه مثلاً اثر اون پیام کم بشه و یه جا به خودیِ خودش اثر داره.
مثلاً تو مثال تماس تصویری، حس و حال اون ارتباط چهره به چهره پیش نمیاد که این همون تغییریه که داره توسط رسانه روی پیام انجام میشه. اما خودِ همین تماس تصویری هم روی فرد اثرگذاره. مثلاً شاید رفته رفته باعث بشه فرد توانایی برقرایِ ارتباط با بقیه به صورت چهره به چهره رو از دست بده.
شبکههای اجتماعی چه تاثیراتی دارند؟
حرفی که دارم اینجا زده میشه بیشترش بر اساس تجربهی سه یا چهار سال تولید و مصرف محتوا تو شبکههای اجتماعیه. البته که کتابها و مقالات زیادی در مورد آثا مخرب شبکههای اجتماعی نوشته شده که حتماً خودت تا الان شنیدی و دیدی.
به نظرم مهمترین کاری که شبکههای اجتماعی با آدما میکنن کمعمق کردنِ آدماس.
یعنی اصلاً فرقی نمیکنه تو توی شبکههای اجتماعی بانوان زیباروی رو دنبال کنی یا حسابهای کاربری که فقط احادیث منتشر میکنن.
فرقی نمیکنه تو فلان واینر رو دنبال کنی یا یه استاد توسعهی فردی رو. فرقی نداره تو فقط محتوای خندهدار ببینی یا فقط محتوای آموزشی. تو در نهایت کمعمق میشی.
این تاثیر محتوا نیست. این تاثیر رسانه روی پیام نیست. این تاثیر خودِ رسانهس!
شاید بگی اوه تو داری تند میری! بالاخره بین اونیکه داره آموزش میبینه با اونی که داره دریوری میبینه یه فرقایی هست.
به شخصه فکر نمیکنم تفاوت اون قدری باشه که این دو نفر رو بتونه کاملاً از هم متمایز کنه. در نهایت رفتارهای این دو تا آدم تو موقعیتهای خاص یکسانه. البته این نظر شخصی منه.
میخوام بگم حتی اگه فرض بگیریم که فرد محتوای خوب استفاده کنه و این محتوای خوب باعث بشه تغییراتی در اون فرد شکل بگیره بازم میزان این تغییر نسبت به زمانی که اون توجهش رو صرف دریافت و مصرف محتوا از طریق رسانهی سالمتری کنه کمتره.
یه چی تو مایههای عکس پایین میشه.
شبکههای اجتماعی هدفشون بیشتر نگه داشتن ما و گرفتن بیشتر توجه ماست. برای رسیدن به اینجا دارن از ترفندهایی استفاده میکنن که مغز ما در برابر اونها بیدفاعه.
مثلاً تو اگه رنگ قرمز ببینی فشار خونت میره بالا. نمیتونی بگی من اراده دارم و نمیذارم این اتفاق بیفته.
کلی از این چیزا هست که دانشمندان علوم تجربی توی سالهای گذشته کشف کردن که اتفاقاً تمام شبکههای اجتماعی هم دارن ازشون برای بیشتر نگه داشتن ما استفاده میکنن.
بحث معضلات شبکههای اجتماعی خیلی بازه. به نظرم دیدن فیلم مستند معضل اجتمای (the social dilemma) میتونه موضوع رو برات روشنتر کنه.
مثلاً همین اینستاگرام اونقدر محتوای کوچیک کوچیک نشونت میده که سطح توجهت رو بعد از مدتی میاره پایین. تمرکزت رو مختل میکنه.
اگه در مورد اینستاگرام فقط همین یه مورد رو در نظر بگیریم، یعنی بگیم اینستاگرام چون تند تند محتوا بهت نشون میده باعث میشه نتونی روی یه کار متمرکز بشی اتفاقی که برای آدم بعد از گذشت مثلاً پنج سال میفته واقعاً یه تغییر خیلی بزرگ میشه.
آدمی که اگه روی کارش تمرکز میکرده میتونسته زمانهای بیشتری رو صرف کار عمیق بکنه، میتونسته بعد از پنج سال یه دستاورد خیلی متمایز و عالی داشته باشه، چون سطح تمرکزش اومده پایین و پرتی وقتش زیاد شده در نهایت نمیتونه دستاورد عجیب و غریبی به دست بیاره.
البته این فقط مثال بود و یه جنبه.
رسانه ارگانیک راز سلامتی
خداروشکر همه متفقالقول معتقدیم که محصولات غذایی ارگاینک برای سلامتی جسم خیلی بهتر از محصولات ماشینی و صنعتین.
تو جریان محصولات ارگانیک سه دسته آدم داریم: کسایی که نمیدونن مثلاً پفک ضرر داره، کسایی که میدونن ضرر داره ولی بازم میخورن. کسایی که میدونن ضرر داره و پرهیز میکنن.
این تقسیمبندی صفر و یک نیست و ما اکثراً تو جنبههای مختلف یه جایی بین این دو سر طیف هستیم.
دستهی اول باید دنبال فهمیدن باشن، دستهی دوم دنبال بیشتر دونستن و ترک اعتیاد و دستهی سوم هم باید به پرهیز کردنشون سفت بچسبن که از دستش ندن، تا جایی که براشون ملکه بشه.
به نظرم ما تو داستان رسانه هم همین وضعیت رو داریم. یعنی همونطور که به غذای جسممون داریم توجه میکنیم و دنبال غذاهای ارگانیک هستیم باید به غذای ذهنمون هم توجه کنیم و دنبال رسانههای ارگانیک بریم.
تو جریان رسانه درست مثل همون سه دسته آدم راجع به پفک هستیم. به نظرم چون ابتدای این داستانیم اکثرمون تو دستهی اول و دومیم. یا کلاً نمیدونیم ضرر داره، یا اگه میدونیم بهش اعتیاد پیدا کردیم.
اگه دنبال سلامتی ذهنمون هستیم باید همراه با کم کردنِ مصرف رسانههای ماشینی، مصرف رسانههای ارگانیکمون رو زیاد کنیم.
به جای تیکه تیکه مسیج دادن توی یه گروه تلگرامی، دور هم جمع بشیم و حرف بزنیم. شاید تعداد کمتر باشه ولی مطمئناً کیفیت بالاتره.
به جای خوندن مطالب پراکنده توی شبکههای اجتماعی کتاب دستمون بگیریم.
به جای انتشار هر چی که به فکرمون میرسه توی توئیتر، با یه دوست بشینیم و مفصل گپ بزنیم.
به جای استوری گرفتن از لحظات زیبای زندگیمون و منتشر کردن اونا برای هزاران نفر، از اون لحظه به تنهایی یا با اونایی که تو اون فضا باهاشون هستیم لذت ببریم.
احساس میکنم رسانههای ارگانیک تطابق بیشتری با جسم و ذهن ما دارن. جسم و ذهنی که توی چند هزار سال گذشته تغییر خاصی نداشته.
برای تولیدکنندههای محتوا
درسته که تولید صنعتی خیلی مزایا داشته ولی در کنارش هم معایب زیادی داشته که راجع بهش زیاد حرف زدن.
به همین ترتیب به نظرم شاید رسوندن حرف یک اندیشمند توسط یه رسانهی اجتماعی به میلیاردها نفر یه مزیت باشه، ولی در عین حال عیب هم داره. تفاوت بین کمیت و کیفیته.
به نظرم باید بحث دقیق و مفصلی انجام بشه که کدوم ابزارها یا رسانهها بهترن و آسیبهای کمتری دارن و کدومها خیلی مخربن. بعد از این بحث باید ببینیم که به عنوان تولیدکنندهی محتوا و موضوعی که میخوایم در موردش حرف بزنیم باید کجا بریم.
گری وی معتقده هر جا توجه رفت توام برو اونجا و حضور داشته باش. ولی این به نظرم برای همه درست نباشه. مخصوصاً برای کسی که دنبال تاثیرگذاریه.
شاید گفتن این حرفی که الان زدیم برای منِ تولیدکنندهی محتوا توی پیج اینستاگرامم خیلی مورد استقبال قرار بگیره و مورد توجه و عنایت دوستان و آشنایان واقع بشه، ولی آیا روی بینندهها، شنوندهها، نظردهندهها یا لایککنندهها تاثیرگذار هست؟ آیا باعث تغییر توی رفتارشون میشه؟ آیا باعث میشه عمیقاً به این موضوع فکر کنن تا توی رفتارشون بروز پیدا کنه؟
چیزی که به تجربه دیدم اینه که تاثیر خیلی کمی داره. همین بحث رو اگه یه نفر تو اینستاگرام ببینه، یا تو موقعیتیه که اصلاً فرصت عمیق شدن نداره (داره از مترو پیاده میشه)، یا یه جاییه که نمیتونه تمرکز کنه (وسط شام)، یا قبلش هزار تا دریوری دیده که کلاً ذهنشو بهم ریخته و حوصلشو به صفر رسونده، یا وقتی داره میبینه کِرمِ خوندن کامنتا نمیذاره آروم باشه و هزار تا چیز دیگه که نمیذاره مخاطب تمام توجهش رو در نهایت به محتوا بده.
انگار اینستاگرام اینکارارو داره عمدی انجام میده که مخاطب بیشتر تحت تاثیر خودش باشه نه چیزی که توش هست.
تازه اگه هیچ کدوم از شرایط بالا رو نداشته باشه و تو تمرکز کامل محتوا رو مصرف کنه بعدش اونقدر محتوا میبینه که کلاً فرصت تحلیل رو از دست میده.
مطمئناً این داستان برای محتوایی که تو همون لحظه باعث خندهی مخاطب میشه و نیازی به مخاطب متمرکز نداره صادق نیست و اون محتوا کارش رو خوب انجام میده.
اینکه میگم هر رسانهای برای هر محتوایی کار نمیکنه از این جهته. از این نظر به عنوان تولیدکنندهی محتوا باید به این توجه داشته باشیم که: ۱. رسانه به خودیِ خودش اثرگذاره. ۲. رسانه روی پیام اثر میذاره. ۳. هر پیامی مناسب هر رسانهای نیست.
جمعبندی
با توجه به چیزایی که گفتیم باید بحثو اینجوری جمع کنیم:
- رسانه به خودیِ خودش اثرگذاره و رسانههای ارگانیک اثرگذاری بهتری روی انسان دارن
- به عنوان مصرفکنندهی محتوا هر چی از رسانههای ارگانیک بیشتر استفاده کنیم ذهن سالمتری خواهیم داشت.
- تو جایگاه تولیدکنندهی محتوا باید به این توجه داشته باشیم که مخاطبانمون رو به استفادهی بیش از حد از رسانههای اجتماعی ترغیب نکنیم.
- در نهایت خودمون رو بیشتر در معرض رسانه ارگانیک قرار بدیم و کمتر درگیر فضای دیجیتال باشیم.
مطمئناً با شرایطی که الان داریم و وابستگی زندگیامون به تکنولوژی و فضای دیجیتال خیلی سخته که بگیم کلاً اینارو بذاریم کنار و بدون اینا زندگی کنیم. تقریباً نشدنیه.
اما بهنظرم داریم افراط میکنیم. یعنی میزان مصرف صحیح، این اندازهای نیست که الان داریم.
حتی اگه کمش هم نمیکنیم به نظرم جا داره که یکم به کاری که داریم میکنیم فکر کنیم. حداقل بی چون و چرا به عنوان یه پدیدهی کاملاً درست و بدون اشکال قبولش نکنیم.
مطالب مشابه
چرا باید از گوشیهامون فاصلۀ فیزیکی داشته باشیم؟
آسیبهای شبکههای اجتماعی از زبان تریستان هریس
زاکربرگیسم: بررسی ذهنیت فیسبوک از دید اینستاگرام بعد از خریده شدن
کارآفرینی به سبک پاریس هیلتون: اولین و بارزترین نمونۀ ایجاد کسبوکار به وسیلۀ شهرت
دفترچه کارمندان جدید فیسبوک: از کتاب قرمز کوچک تا مائو تسهتونگ
۴ کتاب برای ترک اعتیاد به شبکه های اجتماعی و فناوری و درک بهتر مشکل
2 دیدگاه دربارهٔ «رسانه ارگانیک – چطور ذهن سالمتری داشته باشیم»