پولاریزیشن

قبایل متعصب، آیا شبکه های اجتماعی باعث پولاریزیشن می‌شن؟

قرار نیست با این موضوع به شکل یه مقالۀ علمی دانشگاهی تو حوزۀ علوم سیاسی یا علوم اجتماعی برخورد کنیم.

مطالعات مختلف رو تا جایی که زورمون برسه بررسی می‌کنیم و در نهایت سعی می‌کنیم از اطلاعاتِ تا حدودی قطعی، به یه نظرِ تا حدودی قطعی برسیم که شاید دید تازه‌ای در مورد شبکه‌های اجتماعی و تاثیر اونا بهمون بده.

پولاریزیشن چیست؟

پولاریزیشن(polarization) یه معنی تو فیزیک داره که مربوط می‌شه به امواج الکترومغناطیس و نور، و یه تعریف تو علوم اجتماعی که به شکل قطبیدگی سیاسی(Political polarization) مطرح می‌شه. ما اینجا با شکل سیاسیش کار داریم.

تو سیاست، پولاریزیشن فرایندیه که طی اون، نظراتِ سیاسی به سمت واگرایی(از هم دور می‌شن) می‌رن که در نهایت به افراط‌گری ایدئولوژیکی می‌رسه[ویکی‌پدیا].

مدل استقلال پرسپولیس. یه فراینده که طی اون دودستگی بیشتر می‌شه. اینوریا اونوریارو قبول ندارن، اونوریا اینوریارو.

وضعیت شبکۀ سناتورهای جمهوری‌خواه و دمکوکرات ایالات متحده تو سال ۱۹۸۰. تو خیلی از جاها با هم همکاری دارن. مدل ما و اونا.
وضعیت شبکۀ سناتورهای جمهوری‌خواه و دمکوکرات ایالات متحده تو سال ۲۰۱۶. خیلی متراکم و جدا شدن و همکاری‌شون با هم خیلی خیلی کم شده. مدل ما در مقابل اونا. [۱]

خلاصه پولاریزیشن(قطبیدگی، دوقطبی شدن) باعث می‌شه دو دسته آدم که تو جنبه‌های زیادی با هم اشتراک نظر دارن، به خاطر اختلاف نظر شدیدشون توی یه سری موضوع خاص، روبروی همدیگه قرار بگیرن.

مطالعات و نتایج متفاوت در مورد پولاریزیشن به وسیله شبکه‌های اجتماعی

با اینکه مطالعات مختلفی تو اشکال گوناگون روی شبکه‌های اجتماعی متفاوت انجام شده، ولی درنهایت جواب قطعی درنیومده. (شاید دلیل ریشه‌ایش این باشه که به طور کلی علوم تجربی تو جریان آزمایشات و کشف علمی هیچ‌وقت نتیجۀ ۱۰۰% نمی‌ده)

یکی از مهمترین چالش‌های این مطالعات اینه که بالاخره پولاریزیشن رو چجوری باید اندازه بگیریم. چون هر تحقیقی روش خودش رو برای اندازه‌گیری داره، نتایج رو نمی‌شه خیلی راحت با هم قیاس کرد.

نمونۀ چند مطالعه، با نتیجه‌گیری‌های متفاوت:

  • یه تحقیق نشون می‌ده که شبکه‌های اجتماعی، مخصوصاً فیسبوک و توییتر باعث تشدید دودستگی می‌شن.[۲]
  • یه مطالعه قائله به اینکه ساختار متمرکزی که شبکه‌های اجتماعی پیدا کردن که یه اینفلوئنسر وسطه با یه عالمه اتصال باعث تشدید پولاریزیشن می‌شه.[۳]
  • یه بررسی نشون می‌ده که فیسبوک نه‌تنها جمعیت رو پولارایز نمی‌کنه، بلکه باعث می‌شه مردم با کسایی که بهشون نزدیک نیستن و نظراتشون مخالف اوناس دوست بشن و در معرض نظرات مخالف بیشتری تو حالت عادی قرار می‌گیرن.[۴]
  • یه تحقیق معتقده عامل اصلی که باعث قطبیدگی می‌شه الگوریتم‌های شبکه‌های اجتماعیه. حباب فیلتر.[۵]

(اگه راجع به چیزی که تحقیقات بالا ارائه دادن حرف دقیق نزدم به‌خاطر اینه که متن‌شونو واوبه‌واو نخوندم. در حد یه خلاصه و نگاه کلی بوده. اگه چیزی دیدی بهم بگو. ممنون.)

نظرات با توجه به موارد مختلفی که توی هر تحقیق مثل کشور، شبکه اجتماعی، نحوۀ سنجش پولاریزیشن و عوامل دیگه خیلی متفاوته.

مطمئناً دودستگی و افراطی‌گری از اولِ داستان بشر بوده و نمی‌شه اصل داستانو گردن شبکه‌های اجتماعی انداخت. یعنی باید بگیم احتمال داره شبکه‌های اجتماعی تعصب رو بین کاربراشون تقویت و تشدید می‌کنن، نه اینکه از بیخ‌وبن باعث‌و‌بانیِ این فرآیندن.

حالا تو این جریانِ تشدید به نظرم چیزی که اکثر مطالعات باهاش موافقن، جهت‌دهیی هست که توسط الگوریتم شبکه‌های اجتماعی داره اعمال می‌شه.

تشدید دودستگی به وسیله ماشین

شبکه‌های اجتماعی به عنوان پلتفرم‌هایی که بین تولیدکننده و مصرف‌کنندۀ محتوا قرار می‌گیرن یکی از مهمترین کاراشون رسوندنِ محتوا از تولیدکننده به مصرف‌کننده‌س.

این جریان انتشار و توزیع محتوا تا زمانی که حجم محتوا کم باشه خیلی پیچیدگی نداره. پلتفرم محتوای کانال‌ها و اشخاصی که کاربر دنبال کرده رو به ترتیب زمان انتشارشون می‌چینه و بهش نشون می‌ده. اما وقتی حجم محتوای تولید شده زیاد بشه بازی عوض می‌شه.

اگه شبکه اجتماعی بخواد به ترتیب زمان انتشار(از جدید به قدیمی) محتواها رو نشون بده انقدر زیاد می‌شه که امکان داره کلی محتوا که کاربر خوشش بیاد از دستش بره. راه حل؟ یه سیستم که به مخاطب چیزی که بهش علاقه‌منده رو نشون بده.

از اینجا بازی الگوریتم و هوش مصنوعی(بهتره بگیم ماشین پیش‌بینی)[۶] شروع می‌شه.

الگوریتمی نیازه که با توجه به فعالیت‌های قبلی کاربر پیش‌بینی کنه که چی دوست داره و همونو بهش نشون بده. این پدیده درنهایت منجر می‌شه به ایجاد «حباب فیلتر».[۷]

کاربر رفته‌رفته توی چیزایی که علاقه‌منده بیشتر و بیشتر گیر می‌کنه و توی یه سری محتوای خاص محصور می‌شه و نسبت به کلی محتوای دیگه کلاً بی‌خبر می‌شه. میفته تو یه مارپیچ.

یکی از دلایل اصلی که الگوریتم‌ها باعث تشدید افراطی‌گری می‌شن به‌خاطر همین جریانه؛ «ارائۀ محتوای مورد علاقۀ کاربر». البته که ارائۀ محتوای مورد علاقۀ کاربر تو نگاه اول نه‌تنها بد نیست، بلکه خیلیم عالیه، ولی ظاهراً تو بلندمدت زیاد جالب نیست.

این ارائۀ محتوای مورد علاقۀ کاربر به یه معنی فرد رو تو بلندمدت گرفتار «خطر تک‌داستان»[۸] می‌کنه.

خشم و نفرت بیشتر یعنی پول بیشتر

الگوریتم‌ها هدفشون چیه؟ رسوندنِ بهترین محتوا به کاربر. بهترین محتوا از نظر کاربر یه چیزه از نظر پلتفرم یه چیز دیگه.

بهترین محتوا از نظر پلتفرم محتواییه که باعث بشه کاربر بیشتر توی پلتفرم بمونه و دوباره و دوباره محتوا مصرف کنه. و از نظر کاربر اون محتواییه که باعث بشه کیفیت زندگیش بالتر بره، آدم بهتری بشه.[۹]

موضوع دیگه‌ای که خیلی توی جریان پولاریزه شدن به‌وسیلۀ شبکه‌های اجتماعی مهمه اولویت‌های اقتصادی پلتفرمه. مدل درآمدی(business model).

چیزی که الگوریتم بدون تشخیص علت متوجه شده اینه که مردم نسبت به محتواهایی که خشم و نفرت رو ترویج می‌دن بیشتر واکنش نشون می‌دن. بیشتر می‌بینن، بیشتر بازنشر می‌کنن، بیشتر کامنت می‌ذارن و… . در کل این دست محتواها باعث تولید محتوای بیشتر توسط کاربرا و بیشتر شدنِ زمانِ سپری شده‌شون توی پلتفرم می‌شه و این یعنی دادۀ بیشتر برای پلتفرم و فضای بیشتر برای تبلیغات.

با این تفاسیر تغییر مدل درآمدی پلتفرم‌ها و تغییر اهداف‌شون از «مناسب برای سرمایه‌گذار» به «مناسب برای کاربر» می‌تونه تا حد زیادی باعث جلوگیری از پولاریزه شدنِ جوامع بشه.

به زبون ساده، سودِ شبکه‌های اجتماعی تو پولاریزه کردنِ جوامعه.

شما به الگوریتم می‌گی همبستگی‌ها(Correlation) رو ببین و تشخیص بده چی باعث می‌شه من سود بیشتری کنم. الگوریتم هم بعد از مدتی متوجه می‌شه هر چی بیشتر پست‌هایی که خشم و نفرت و تعصب رو پخش می‌کنن به کاربرا نشون بده اون اعداد مدنظرش بیشتر می‌شه. البته خشم و نفرت از نظر الگوریتم صرفاً یه سری صفرویکه، نه یه صفتِ ناپسند انسانی.

خواص عجیب گفت‌وگوهای آنلاین

اوصلاً پولاریزیشن یا قطبیدگی تو جوامع دموکراتیک اتفاق میفته؛ برای همین خیلیا بحث رو این شکلی پیش می‌کشن که چون این شبکه‌های اجتماعی باعث افزایش گفت‌وگو بین شهروندان می‌شن پس باعث دموکراتیک شدن هستن و این باعث می‌شه مردم بتونن مشارکت سیاسی بهتری داشته باشن.

این حرف به ظاهر درسته ولی وقتی دقیق بشی می‌بینی از ریشه گیر داره. بیا یکم تفاوت‌های یه گفت‌وگوی آنلاین و آفلاین رو بررسی کنیم ببینیم چی می‌شه.

ما تو گفت‌وگوی آفلاین آیا امکان گفت‌وگو با یک میلیون نفر رو داریم؟ اصلاً به این وضعیت می‌تونیم بگیم گفت‌وگو؟

فرض کنیم ۱۰۰ هزار نفر توی یه جایی مثل استادیوم آزادی تهران جمع شدن. آیا امکان گفت‌وگو تو این فضا وجود داره؟ درنهایت یه نفر باید بره پشت میکروفن حرف بزنه بقیه گوش بدن. محدودیت مکان، اجازۀ شکل‌گیری گفت‌وگو با بیشتر از یه تعداد خاصی رو نمی‌ده.

از طرفی امکان اینکه هر کسی هم‌زمان صحبت کنه هم وجود نداره. نمی‌شه ۱۰۰ هزار نفر همزمان با هم شروع به حرف زدن کنن. نهایتش این می‌شه که به هر نفر ۵ دقیقه فرصت حرف زدن بدیم که بازم گفت‌وگو نمی‌شه. ضمن اینکه اگه همه بخوان فقط ۵ دقیقه حرف بزنن تقریباً ۸ ساعت زمان نیازه. محدودیت زمانی.

اگه یه همکلاسی دوران دبستانتون رو رودررو ببینید و با هم شروع کنید به خاطره بازی و یهو دوستتون راجع به موضوعی حرف بزنه که شما باهاش مخالفید چیکار می‌کنید؟ بهش فحش می‌دید؟ گفت‌وگو کردن با کامنت گذاشتن خیلی فرق داره. گفت‌وگو اگه از حدش خارج نشه باعث می‌شه نظرات دو طرف تا حدودی تعدیل بشه.

چیزی که نباید فراموش کنیم محدودیت‌های گفت‌وگوی آفلاینه که نه‌تنها ضعف نیست بلکه برای انسان خیلی مطلوبه.

می‌خوام بگم ما به اتفاقی که تو شبکه‌های اجتماعی میفته نمی‌تونیم بگیم گفت‌وگو. رفتار کاربرا حتی وقتی دارن کامنت می‌ذارن که نظرشون رو ابراز کنن بیشتر یه فعالیت رسانه‌ایه تا گفت‌وگو.

کاربر در حال کامنت گذاشتن در حقیقت در حالی ایجاد یه محتوای جدید تو بستر یه رسانه اجتماعیه.

یکی از خاصیت‌های گفت‌وگو اینه که حرف‌ها فقط برای کسایی که تو همون لحظه اونجا حضور دارن قابل دریافته ولی وقتی شما یه کامنت برای کسی می‌ذارید این نظر برای همه تا ساعت‌ها یا حتی سال‌ها بعد هم قابل دریافته. محدودیت.

از این دست تفاوت‌ها بین گفت‌وگوی آنلاین (که به‌نظرم نباید براش از لفظ گفت‌وگو استفاده کنیم) و آفلاین خیلی زیاده. یکم دقیق بشی مطمئنم خودت می‌تونی چیزای بهتر و بیشتری پیدا کنی.

خلاصه اینکه بستری که داره توش گفت‌وگو شکل می‌گیره هم طوریه که به پولاریزه شدنِ جامعه کمک می‌کنه. دقت کن، حرف سرِ اینکه کی چی پست می‌کنه یا کامنت می‌ذاره نیست، خودِ بستر مدنظره.

تعصب

بریم سمت کاربرا، ببینیم تو دل ماجرا چی داره سرشون میاد.

تعصب، عصبیت کردنه[دهخدا]، خشم بیش از حد. تعصب همون کاریه که باعث رانده شدنِ شیطان شد[نهج‌البلاغه، خطبه قاصعه].

تعصب اونجایی خودشو خیلی خوب نشون می‌ده که فرد با حقیقت روبرو می‌شه و اون رو صرفاً به‌خاطر جانب‌داری و حمایت افراطی نمی‌پذیره.

متعصب خشک‌مغزه. فکرش مثل سنگه، اون سیالیت خودشو از دست داده.

متعصب عصبیه!

مظمئناً تا الان تجربۀ عصبی شدن توسط یه پست یا یه کامنت تو شبکه‌های اجتماعی رو داشتی. یا پیگیری کردی و عصبی‌تر شدی یا سعی کردی یه‌جوری عصبانیتت رو بخوابونی و از کنارش بی‌تفاوت بگذری.

حالا فرض کن یه نفر هر روز(دقت کن، هر روز!) روزی ۱ ساعت در معرض پیام‌هاییه که باعث عصبیتش می‌شه. از این آدم بعد از گذشت یک‌سال چه انتظاری می‌شه جز متعصب شدن داشت. (این شکلِ دریافتِ پیام مثل قرص، نتیجۀ تمام چیزاییه که بالا گفتیم).

کاربر فرصت این رو پیدا نمی‌کنه خشم و نفرتی که براش به‌وجود اومده رو بخوابونه. واقعاً باید از علوم سیاسی و اجتماعی سوال کرد این سطح از مشارکت سیاسی به خودیِ خود باعث پولاریزیشن نمی‌شه؟

به هر ترتیب ما آدما تقریباً توی تمام موارد زیادی دارای تعصبیم. یعنی ماجرا رو به ۰ و ۱ تبدیل می‌کنیم و هر چی مخالف نظر ماست رو محکوم می‌کنیم. و این ماجرا تو شبکه‌های اجتماعی تا جایی تشدید می‌شه که مخالفان خودمون رو دیگه انسان نمی‌بینیم.

جمع‌بندی

طبق مطالعه‌ای که مرکز تحقیقات پیو(Pew Research Center) تو سال ۲۰۱۷ انجام داده جمعیت ایالات متحده به شکل خیلی معناداری از سال ۲۰۱۴ به بعد پولاریزه شده.[۱۰]

نتیجه تحقیقات مرکز پیو در مورد دودستگی جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۱۷

چیزی که نمی‌شه به‌راحتی ردش کرد مسئلۀ پولاریزه و دوقطبی‌شدن توی ایالات متحده‌س. حالا بقیۀ کشورها هر چقدر توی ساختار و چیزای دیگه شبیه به ایالات متحده باشن هم همون داستان به‌زودی براشون پیش میاد. این یعنی ما تو ایران از این داستان مستثنی نیستیم.

درسته که مطالعات مختلفی با جهت‌گیرهای متفاوتی انجام شده که از «کلاً بده» تا «کلاً خوبه» یه طیف رو می‌سازه، ولی چیزی که هر کسی می‌تونه خیلی راحت بفهمه اینه که اگر به‌مدت خاصی، مستمر تو گفت‌وگوهای سیاسیِ فضای مجازی شرکت کنه دچار عصبیت می‌شه.

این تشدید خشم زمینه رو آماده می‌کنه که فرد دچار تعصب بشه. تعصبی که تو بلندمدت باعث می‌شه فرد نتونه حق رو ببینه و بپذیره.

و تبعات این تعصبی و افراطی شدن درنهایت به جنگ‌های داخلی ختم می‌شه. دوباره می‌رسیم به همون دعواهای قوم‌وقبیله‌ای قدیمی که براساس غیرت و حمیت و تعصب جاهلی بود. این‌بار بین قبایل دیجیتال.

به‌طور قطع ماجرای تشدید تعصب و دودستگی یکی از پیامدهای جدی و مخرب شبکه‌های اجتماعی روی جوامعه که در حال حاضر داریم رگه‌هایی از بروز و ظهورش رو می‌بینیم. به نظرم این جریان دوقطبی‌شدن اگر حل نشه مطمئناً طی سال‌های بعدی تشدید می‌شه.

این یعنی اینکه اگه هر طرف و نظر سیاسی رو تو شبکه‌های اجتماعی دنبال کنی، خودبه‌خود به‌خاطر ساختار این رسانه‌ها متعصب می‌شی.

  1. Political Polarization, Zachary Neal: youtube.com/watch?v=9k0WsU7cmtQ.
  2. مطالعۀ مدرسه کسب‌و‌کار اشترن دانشگاه نیویورک ۲۰۲۱، Fueling the Fire: How Social Media Intensifies U.S. Political Polarization — And What Can Be Done About It، bhr.stern.nyu.edu/s/NYU-CBHR-Fueling-The-Fire_FINAL-ONLINE-REVISED-Sep7.pdf.
  3. Why Social Media Makes Us More Polarized and How to Fix It.
  4. Exposure to Diverse Information on Facebook.
  5. Bias in algorithmic filtering and personalization.
  6. ماشین های پیش بینی: اقتصاد ساده هوش مصنوعی، انتشارات مازیار.
  7. تد ۲۰۱۱، ایلای پاریسر: مواظب ” حباب‌‌های فیلتر ” آنلاین باشید، ted.com/talks/eli_pariser_beware_online_filter_bubbles.
  8. تد ۲۰۰۹، چیماماندا آدیچیه: خطر تک‌داستان، ted.com/talks/chimamanda_ngozi_adichie_the_danger_of_a_single_story.
  9. با توجه به اینکه «بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما شر است.(۲:۲۱۶)»، می‌شه بحث رو از این جهت در مورد الگوریتم دنبال کرده که آیا مصداق «خیر حقیقی» برای انسان چیزاییه که دوست داره و می‌خواد یا نه. بعید می‌دونم کسی خیر حقیقی رو همونی بگیره که انسان دوست داره، چون تقریباً همیشه مادران و پدران بچه‌هاشون رو از چیزایی که اونا نمی‌دونن براشون بده و دوست دارن منع می‌کنن(حتی به زور و تو موارد خیلی پرخطر با کتک) و به چیزایی که تو ظاهر دوست ندارن ولی براشون خوبه تشویق می‌کنن(تو موارد حاد حتی متوسل به زور می‌شن، مثل جایی که بچه از خوردن داروی بدمزه خودداری می‌کنه).
  10. The shift in the American public’s political values.
  11. مطالعۀ این مقاله هم خوبه، فرصت کردی بخون: حباب فیلتر و شخصی سازی اطلاعات در رسانه های اجتماعی.