وسط کتاب خوندن رفتم گوشیم رو روشن کردم ببینم ساعت چنده. موقع برگشتن سرِ کتاب، گوشی رو هم ناخودآگاه با خودم آوردم و گذاشتم کنارم.
بعد از یکی دو دقیقه یه ایدۀ جالب راجع به انتشار یه محتوا به ذهنم رسید که باعث شد فوری گوشی رو بردارم که اون شکلِ خامِ اولیۀ محتوا رو توی یه جایی مثل توئیتر منتشر کنم که ایده از دستم نره.
یه دفعه به خودم اومدم، دیدم گوشی دستمه و فضای ذهنیم کامل تغییر کرده.
یاد یه آزمایش جالب افتادم از آدام آلتر[۱] تو کتاب بازداشتگاه صورتی[۲] که نشون داده بود چطور اشیائی که تو دید ما هستند و ما خودآگاه متوجهشون نیستیم روی طرز فکر و رفتار ما تأثیر میذارن.
- آزمایش اول: افزایش مقاومت در اثر مجاورت با پول
- آزمایش دوم: گوشی ما را به دنیای ورای گفتگوی مستقیم میبرد
- جمعبندی
- راهکار
آزمایش اول: افزایش مقاومت در اثر مجاورت با پول
«در یکی از مطالعات، دانشجویان تکلیف ذهنی دشواری را انجام دادند. طی این تکلیف باید دوازده قطعه را جوری میچیدند که مربعی بزرگ درست میشد. آزمایشگری که تکلیف را توضیح میداد به آنها گفت که اگر به بنبست خوردند، میتواند راهنماییشان کند. سپس آزمایشگر اتاق را ترک کرد تا دانشجویان بدون حواسپرتی کارشان را انجام دهند.
گوشۀ میزِ برخی از دانشجوها دستهای کوچک از پول گذاشته شده بود که برای بازی مونوپولی بود – به عنوان یادآورندۀ نامحسوس پول.
تا دقیقۀ چهارم آزمایش، تقریباً ۷۵ درصد از دانشجویانی که پول روی میزشان نبود تقاضای کمک کردند؛ در مقابل، بعد از گذشت چهار دقیقه، فقط ۳۵ درصد از دانشجویانی که پولهای مونوپولی در دیدشان بود کمک خواستند.
به نظر پژوهشگران، پول باعث میشد حس استقلال در دانشجویان به وجود آید و به این واسطه تقاضای کمک را به تأخیر بیاندازند و انگیزه پیدا کنند تا چند دقیقۀ دیگر مقاومت کرده و زیر بار کمک نروند.»[۳]
بیان آزمایش
کتاب بازداشتگاه صورتی از این دست آزمایشهای تجربی تا دلت بخواد داره. یه کتاب که به گفتۀ دن آریلی «نگاهتون به جهان رو عوض میکنه».
مثلاً تو قسمت تأثیر مکانها روی آدم و نقش طبیعت تو این جریان، داستان یه بیمارستانی رو تعریف میکنه توی پائولیِ پنسیلوانیا که طی یه مطالعه مشخص شده مریضهای اتاقهای رو به حیاط نسبت به اتاقهایی که رو به حیاط نبودن خیلی زودتر خوب میشدن.[۴]
این آزمایش جالب بود چون اول از پول واقعی استفاده نشده بود و از یک نماد تداعیکنندۀ پول که همون پولهای بازی مونوپولی بود استفاده شده بود. و دوم اینکه این نماد تو دید بود اما آزمایششوندهها به صورت خودآگاه متوجه اون نبودن. یه گوشۀ میز بود.
دقیقاً همینطور که این نمادِ پول باعث شده اون آدما بیشتر احساس استقلال کنن یا از اون طرف کمتر حس همدردی و کمک داشته باشن همونطور که تو آزمایش بعدی که تو وضعیت تقریباً مشابه «وقتی یه نفر از جلوی آزمایششوندهها رد میشه و خودکاراش روی زمین میریزه، کسایی که قبلش در معرض نماد پول بودن تعداد خیلی کمتری خودکار از روی زمین برمیدارن و به اون فرد کمک میکنن»،[۵] گوشیهای ما هم وقتی تو دیدمون هستن یا به ما نزدیک هستن به عنوان یه نماد روی ما اثر میذارن.
اینجا اصلاً کاری به این نداریم که این نزدیک بودن باعث میشه گوشیهامونو برداریم و بیهدف برای پیدا کردن یه جایزه (پیامی، محتوایی، چیزی) توی اونها پرسه بزنیم. اینجا حرف سرِ تأثیر ناخودآگاهِ گوشیه، وقتی نزدیک ماست.
اینکه دقیقاً چیکار میکنه مسلماً نیاز به آزمایش و مطالعه داره، ولی چیزی که تقریباً همه تو این زمنیه راجع بهش معتقدن اینه که باعث حواسپرتی ما میشه. شاید القای راحتطلبی کنه یا توهم دانایی بده یا چیزای این شکلی، خلاصه حتی وقتی صرفاً کنارمونه روی افکار و رفتار ما اثر میذاره.
آزمایش دوم: گوشی ما را به دنیای ورای گفتگوی مستقیم میبرد
آدام آلتری تو کتاب بعدی خودش (۲۰۱۷) به اسم مقاومت ناپذیر (irresistible) که با عنوان “لطفاً زامبی نباشید” به فارسی توسط “هوشمند دهقان” ترجمه شده، یه مطالعهای رو مطرح میکنه که تأثیر گوشی همراه رو وقتی حتی بیاستفاده کنار آدم هست نشون میده.
«در سال ۲۰۱۳ دو روانشناس از دختران و پسرهایی که همدیگر را نمیشناختند دعوت کردند که در اتاقی کوچک، با هم مشغول گفتگو شوند. روانشناسان مزبور جهت تسهیل جریان گفتگو، موضوعی را پیشنهاد کردند: میتوانید در مورد اتفاق جالبی که در طول ماه گذشته برایتان پیش آمده است صحبت کنید.
آزمایشگران در همان حین که برخی از دختران و پسران صحبت میکردند نزدیک آنها گوشی همراهی را به صورت بلا استفاده قرار داده بودند، حال آنکه نزدیک زوجهای دیگر به جای گوشی دفترچهای کاغذی قرار داده بودند.
همۀ زوجها تا اندازهای به گفتگو کردن متعهد بودند، ولی آنهایی که از وجود گوشی هوشمند آگاه میشدند، سعی میکردند که با آن ارتباط برقرار کنند. این زوجها شرح دادند که ارتباطی که با طرف مقابل شکل دادند، کیفیت پایینی داشته و طرف مقابل خود را آدمی کمتر همدل و قابل اعتماد توصیف کردند.»
آدام آلتر بعد از بیان این آزمایش اینطور نتیجه میگیره: «گوشی، حتی وقتی که به صورت فعال استفاده نمیشود، به صرفِ بودنش، مخرب است. تلفن همراه موجب حواسپرتی میشود چون ما را به دنیای ورای گفتگوی مستقیم میاندازد و نهایتاً پژوهشگران نوشتندکه تنها راهکار این است که گوشیها را کاملاً از دیدرس خود دور کنیم.»[۵]
جمعبندی
اون چیزی که قدر مسلمه و مطالعات زیادی ثابت کردن[۶][۷][۸] صرف حضور گوشیهای همراه تو دید ما باعث ایجاد اختلالات شناختی یا عصبی میشن.
ضمن اینکه اگر به گوشی به عنوان یه نماد نگاه کنیم در دیدرس بودنش باعث میشه رفتار و افکار ما تغییر کنه.[۹] مثل تمام چیزایی که اطراف ما هستن و ما رو تحت تأثیر قرار میدن.
«نمادها عمدتاً بدون توجه به رضایتمان، ما را تحت تأثیر قرار میدهند، زیرا مغز ما دائماً تصاویر را به شکل ناخودآگاه و خودکار پردازش میکند. شواهد تجربی فراوانی وجود دارند که نشان میدهند، حتی وقتی نمادها در یک چشم به هم زدن دیده میشوند، بر روی افکار ما تأثیر میگذارند، حتی اگر فرصت شناسایی را هم نداشته باشیم.»[۱۰]
البته به نظرم این جریان رو به شکل کلی و از دیدگاه حواس به عنوان ورودیهای ذهن هم میشه بررسی کرد.
یعنی همونطور که در معرض قوۀّ باصره بودنِ گوشی تأثیراتی داره، آیا مورد لمس بودن اون توسط قوۀ لامسه مثل وقتی که تو خیابون داریم راه میریم و گوشی دستمونه هم اثر داره؟ یعنی این درسته که بگیم: مورد درک بودن گوشی، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه توسط هر کدوم از حواس پنجگانۀ ما باعث اثرپذیری ما میشه و جهت پندار و کردار ما رو به سمت حواسپرتی، انزوا، کمصبری و چیزای به این شکل تغییر میده.
راهکار
علاقۀ بین ما و گوشیهامون دوطرفهس. از یه طرف ما علاقه داریم گوشیهامون رو به خودمون بچسبونیم،[۱۱] از یه طرف گوشیامون دوست دارن بیشتر به ما بچسبن که بتونن داده و توجه بیشتر از ما استخراج کنن.[۱۲]
اگه این مسأله برات اهمیت داره و میتونی تفاوت اعتیاد داشتن به گوشی و عدم اون رو درک کنی برای حل این موضوع باید تو دو جهتی که بالا گفتیم فکر کنی:
۱- چرا من تمایل دارم کاراییِ خودم رو با داشتن گوشی هوشمند و اتصال به اینترنت زیاد کنم؟ آیا این افزایش کارایی باعث کاهش وجهۀ انسانی من نمیشه؟
۲- این برنامههایی که توی گوشی هوشمندم دارم چطور من رو به خودشون میچسبونن.
البته حل کردن همین دو تا نکته نیاز به بحثای خیلی طولانی و زیادی داره تا موضوع جا بیفته که این بحث رو چند وقت پیش توی مجموعۀ معضل اجتماعی[۱۳] شروع کردیم که شاید بتونه بهت سر نخ بده.
بذار مطلب رو با ایدۀ معماری رفتاری[۱۴] (behavioral architecture) که آدام آلتر تو کتاب “لطفاً زامبی نباشید” آورده تموم کنیم.
«همین الان گوشی همراهتان چقدر با شما فاصله دارد؟ آیا بدون اینکه از جای خود حرکت کنید میتوانید آن را بردارید؟ موقعی که میخوابید دستتان از تختخواب به آن میرسد؟ احتمالاً اولین باری است که با چنین پرسشهایی مواجه میشوید و پاسخ شما به یکی دو تا از این سئوالات یا همۀ آنها، مثبت است.
ممکن است جای تلفن همراه بیاهمیت به نظر برسد، اما این قضیه تصویری زنده از قدرت معماری رفتاری به دست میدهد. شما همچون مهندسی که ساختمانی را طراحی میکند به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه فضای پیرامون خود را طراحی میکنید. اگر گوشی نزدیک دستتان باشد خیلی بیشتر امکان دارد که در سراسر روز از آن استفاده کنید.
معماری رفتاری تصدیق میکند که نمیتوانیم به طور کامل از وسوسه در امان باشیم. نمیتوانیم گوشی هوشمند خود را ببوسیم و کنار بگذاریم اما میشود هدفمان این باشد که کمتر از آن استفاده کنیم.
نخستین اصل معماری رفتاری خیل ساده است: هر چه که دور و بر شما است تأثیر بیشتری بر حیات ذهنی و روانیتان خواهد داشت. اگر خودتان را در میان اشیای وسوسهانگیز قرار دهید وسوسه میشوید.
درست همانطور که تمایل داریم با غریبههای دور و برمان دوست شویم، رغبت داریم به هر وسوسهای که در دسترس ما است چراغ سبز نشان دهیم. بسیاری از راهکارهایی که برای درمان اعتیاد رفتاری[۱۵] به کار میرود مشتمل بر ایجاد فاصلهای روانشناسیک یا فیزیکی میان کاربر و محرک رفتار است.»[۱۶]
- آدام آلتر نویسنده و مدرس مدرسه کسب و کارِ استرنِ دانشگاه نیویورکه که دو تا کتاب “بازداشتگاه صورتی” و “مقاومتناپذیر” اون تو سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۷ جزو پرفروشترینهای نیویورک تایمز بودن.
- Drunk Tank Pink: And Other Unexpected Forces That Shape How We Think, Feel, and Behave. ترجمه شده با عنوان “بازداشتگاه صورتی”، انتشارت ترجمان، ترجمۀ هوشمند دهقان.
- بازداشتگاه صورتی، انتشارات ترجمان، ص ۸۶.
- بازداشتگاه صورتی، انتشارات ترجمان، ص ۲۳۹.
- لطفاً زامبی نباشید، نشر پیام امروز، ص ۲۵.
- Thornton, B., Faires, A., Robbins, M., & Rollin, E. (2014). The mere presence of a cell phone may be distracting: Implications for attention and task performance.
- Przybylski, A. K., & Weinstein, N. (2013). Can you connect with me now? How the presence of mobile communication technology influences face-to-face conversation quality.
- Motohiro Ito, Jun-Ichiro Kawahara. (2016). Effect of the Presence of a Mobile Phone during a Spatial Visual Search.
- بازداشتگاه صورتی، انتشارات ترجمان، ص ۷۶.
- بازداشتگاه صورتی، انتشارات ترجمان، ص ۷۸.
- ما حاضر نیستیم گوشیهامون رو از خودمون جدا کنیم چون حواس ما رو امتداد میدن و به شکلی به ما قدرت میدن. امکان دسترسی آنی به کلی آدم و اطلاعات، یه حافظۀ دقیق و فوری، سنجش دقیق زمان و کلی چیز دیگه… البته بالاتر اینه که ما تمایل داریم که این ابزار رو بپوشیم یا حتی با یه عمل جراحی، جزوی از بدنمون کنیم.
- جایگاه داده – اولین قدمها برای تحقق اقتصاد داده.
- مجموعۀ معضل اجتماعی.
- اول بار اصطلاح معماری رفتار رو ریچارد تیلر و کاس آرسانستین تو کتاب Nudge به کار بردن. کتاب با عنوان “سُقُلمه” توسط انتشارات هورمزد با ترجمۀ مهری مدآبادی منتشر شده.
- behavioral addiction.
- لطفاً زامبی نباشید، نشر پیام امروز، ص ۱۵۴.
آن کسانی که دنبال محتوای کاربردی و بدرد بخور میگردند ، در سایت مهدی بیگدلی باید شیرجه ی عمیقی بزنند
عشقی