شاید مسخره بهنظر برسه ولی چیزی که تو این پست میخوام ازش حرف بزنم خیلی خیلی کاربردیه و بعد از کلی تجربه بهش رسیدم.
اگه میخوای اکانت شخصیتو تو شبکههای اجتماعی راه بندازی یا گیر کردی و رشد خوبی نداری حتما این پستو یِ نگاه بنداز. بهدردت میخوره.
مسلماً هر نظر یا ایدهای ممکنه نواقصی داشته باشه یا کامل و جامع نباشه. این متن هم از این قاعده مستثنی نیست. شاید یِ نسخهی دیگه از استراتژی آشغالی باید حسابش کنیم.
بریم ببینیم داستان از چه قراره.
قبل از عمل
چیزی که من توی این چند سال با بررسی شاید بیشتر از ۱۰۰۰ پیج اینستاگرامی بهش رسیدم، یِ وجه اشتراک بین تمام پیجای موفق بوده. خلاقیت!
مطمئناً خیلی عوامل دیگه هم هست که بین پیجای موفق مشترکه، ولی این یکی بهنظرم از همه مهمتره.
خلاقیت یعنی تولید ایدههای متعدد. هر چی بیشتر، خلاقتر
خلاقیت یِ پروسهی کاملا ذهنیه و اصلا با بیرون کاری نداره. تو این پروسه من سعی میکنم هر چه بیشتر و بیشتر ایدههای جدید خلق کنم.
دقت کن، بیشتر، نه بهتر! تمرکز کامل روی کمیت ایدههاس. حالا بعدش یا استفاده میکنم یا نه. فعلا فقط تولید ایدههای متعدد مطرحه. حتی مزخرفترین و غیر عملیترین ایدهها.
میخوام بگم وجه اشتراک تمام کسایی که تو شبکههای اجتماعی موفقن (بهجز دستهی آدمای دریوری) خلاق بودنشونه. ذهنشون فعاله!
اساسیترین عامل برای رشد تو شبکههای اجتماعی اینه که ذهنمون رو طوری پرورش بدیم که ثانیهبهثانیه ایدههای جدید بهش برسه.
این تا اینجا. قدم اول، پرورش ذهنمون بهصورتی که مدام ایدههای جدید داشته باشه.
پس کن، تس کن
گری وی یِ مثال جالب میزنه. میگه: تو تا وقتی ۲ مدل غذا خوردی نمیتونی خیلی دقیق انتخاب کنی که چی دوست داری، اما وقتی ۱۰۰ مدل غذا خورده باشی خیلی انتخاب دقیقتری میتونی بکنی.
یعنی اینکه اگه صد مدل محتوا رو امتحان کنی، خیلی آسونتر میتونی بفهمی با کدومش راحتتری و کدومش برات بهتر جواب میده.
حرف دو تا چیزه: پس کن، تس کن. یجورایی یِ چرخه میسازه.

خیلیا اینجا سوال میپرسن: پس اینی که میگن آدم باید یِ ریخت محتوا داشته باشه چیه؟ مثل رنگ سازمانی و این چیزا؟
اینا عالین. ولی برای وقتی که مدلای مختلفو امتحان کرده باشی. مثل همون داستان غذا.
مثال پس کن، تس کن تو عمل اینجوری میشه:
امروز یِ ویدیو میگیرم از خودم که جلوی دوربین نشستم و حرف میزنم.
فردا بازم تو همون قالب جلو میرم، ولی اولشو یِجور دیگه شروع میکنم.
پسفردا مدل بیان مطالبو یِ کم عوض میکنم.
پست چهارم یِ پست کاروسل میذارم که خیلی ساده توش نوشتم.
پست پنجم یِ پست کاروسل میذارم که لابلاش ویدیوهای خودمو میذارم.
پست ششم یِ کاروسل میذارم که عکسای خیلی بزرگ داره.
پست هفتم یِ تک عکس میذارم با یِ کپشن طولانی.
به همین ترتیب مدام چیزای قدیمی رو با چیزای جدید ترکیب میکنم و هر دفعه موارد ریزو اصلاح میکنم.
تس کن اینجا اینو میگه: «هی! تو داری امتحان میکنی پس نگران نباش. غصه نخور. دلسرد نشو. بازم امتحان کن»
انقد تس کن تا ذهنت روشن بشه. تا بتونی اونی که به ذهنت رسیده رو راحت پیاده کنی. درست مثل ورزش کردنه.
روز اول که میری باشگاه، یِ حرکت ساده رو شاید نتونی بیشتر از ۳ بار تکرار کنی، اما بعد از یکسال همون حرکتو بدون درد و خیلی راحت، بیشتر از ۱۰۰ بار میتونی انجام بدی.
داستان تولید محتوا کردن دقیقا مثل ورزش یا کارای مهارتیه. حتی طوریه که اگه وسطش قطعش کنی و دوباره بخوای برگردی، ذهن و دستت مثل وقتی که گرم بودی کار نمیکنه.
تا اینجا اینا رو داشته باش:
- تو مرتبهی ذهن، سعی میکنم مدام ایدههای جدید خلق کنم.
- تو مرحلهی عمل، سریع و بدون وقفه اون ایدهها رو به اشکال مختلف اجرا میکنم.
حالا بریم ببینیم روند رشد تو این ماجرا چه شکلیه.
فنرِ بزن بره
چرخهی «بزن بره» رو که از کنار نگاه کنی شبیه یِ فنر میشه. یعنی نقطهی پایان یکم بالاتره. هر دور که میچرخی یکم میری بالا.

مشکلی که همه اینجا درگیرش میشن اینه که چون ذهنشون خلاق نیست یا خلاق بارش نیاوردن فوری بیایده میشن.
دیگه چی بزنم؟! همهچی زدم دیگه؟
مطمئناً کتابای زیادی راجع به پرورش خلاقیت وجود داره که میتونه تو این بخش کمک کنه، اما راه حلی که همیشه برای گذر از این مرحله پیشنهاد میدم و خودم استفاده میکنم، فکر کردن به ایدههای کاملا غیر عملی و احمقانهس.
اینکه فرد میگه: «دیگه ایدهای به ذهنم نمیرسه»، کاملاً یِ مسئلهی ذهنیه. یعنی ذهنش اونقدر ورزش نکرده که بتونه تندتند ایده بیرون بده. تنها راهحل ایده دادنه. ایدههای بیفکر، بیمنطق، غیر اجرایی و احمقانه.
یِ مشکل اساسی دیگه که برای خیلیا پیش میاد، اینه که نمیتونن رشد خودشون رو ببینن و عموماً بهخاطر عدم رشد فالوور یا لایکهاشون یا اعداد دیگه لَخت میشن و یأس میاد سراغشون.
تو این مرحله از بازی، ویو یا لایک معیار بردن یا باختن نیست. بازی، بازیِ بهتر شدنِ من، تو تولید محتوا و پیدا کردن مسیره.
وقتی معیار سنجش من افزایش مهارت باشه، با یِ نگاه خیلی ساده به سه ماه پیشم، میتونم ببینم رشد داشتم یا نه. همین باعث میشه برم جلو.
اینو نباید فراموش کنیم که روند رشد تو این سیستم خطی نیست، منحنیه. مثل شکل پایین.

همونطور که تو شکل مشخصه، اوایل انقدر رشد نامحسوس و کنده که اکثریت نمیتونن درکش کنن و همین موضوع باعث میشه ابتدای مسیر کنار بکشن.
این ماجرای رشد غیرخطی فقط برای این مهارت نیست. بهطور کلی هر مهارتی که آدم بخواد یاد بگیره، تو یِ همچین فرمی رشد میکنه. اوایل بهشدت سخته و بعد از مدت نسبتا طولانی، یِ جایی یِ دفعه خیلی سریع رشد میکنه و دوباره متوقف میشه.
اگه میخوای بیشتر راجع به روند رشد مهارتها بدونی “تئوری منحنی اس” میتونه کمکت کنه.
جمعبندی
اگه حرفت اینه که: «نمیدونم چی برای من جواب میده» یا «مدتیه رشد ندارم و گیر کردم»، بهترین راهکار امتحان کردنِ راههای جدیده.
برای امتحان کردن راههای جدید باید سعی کنی خارج از چهارچوبی که همیشه فکر میکنی، فکر کنی.
حساسیتت رو نسبت به کیفیتِ پستا کم کنی و پست بذاری و چیزای جدیدو تست کنی.
این کارو انقدر ادامه بدی تا روی اون جایی که توش راحتی و برای مخاطبت جذابه ثابت بشی.
این میشه داستان بزن بره.
عالی بود ولی بخوام تکمیل ترش کنم باید بگم ایده رو هر چه زود تر و بیشتر عملی کردن هم یک مهارت و یک ورزش خیلی خوبه ایده وقتی خوبه که توانایی عملی کردنشو داشته باشی و توانایی کسب کردنیه
دقیقا
ممنون. حالا بیشتر درک کردم