راه اندازی کسب و کار آموزشی

استراتژی ۵ مرحله‌ای راه اندازی کسب و کار آموزشی یا مشاوره‌ای

این پست راستِ کارِ اوناییه که هیچ ایده‌ای ندارن یا یه عالمه مشکلات تو مسیرشون برای موفق شدن دارن. یه راه عملی برای راه اندازی کسب و کار آموزشی یا مشاوره‌ای.

مثلاً خانمی که چند تا بچه داره و زمان کافی نداره. آقایی که شدیداً به پول نیاز داره و می‌خواد کارآفرینی هم بکنه. کسی که کارمنده و می‌خواد از کارمندی بزنه بیرون و نمی‌دونه چیکار کنه.

این چیزی که می‌خوایم درباره‌ش حرف بزنیم یکی از بهترین روش‌ها برای ساختن یه کسب و کار شخصی تو حوزه‌ی آموزش یا مشاوره‌س که با استفاده از شبکه‌های اجتماعی انجام می‌شه.

مبنای چیزی که می‌خوام اینجا راجع بهش حرف بزنم همون چیزیه که تو پست چجوری پول دربیاریم راجع بهش حرف زدیم. اینجا اگه خدا بخواد یکم کاربردی‌تر شاید بشه.

البته این روش درسته که خیلی خوب جواب می‌ده اما در عین حال خیلی سخته و شاید برای همه میسر نشه، اما به امتحان کردنش می‌ارزه.

مرحلۀ اول: مشکلو دریاب
مرحلۀ دوم: سعی کن حلش کنی
مرحلۀ سوم: کمک‌کننده باش
مرحلۀ چهارم: مسیرتو مستند کن
مرحلۀ پنجم: کسب و کارتو شروع کن
جمع‌بندی

۱- مشکلو دریاب

اولین قدمی که باید تو این مسیر دنبالش باشی اینه که به مشکلی که الان داری به‌عنوان مانع نگاه نکنی. مشکلت دقیقاً چیزیه که قراره تو رو موفق کنه. چجوری؟ الان توضیح می‌دم.

فرض کنیم ژاژه(ازین اسم باکلاساس مثلاً) می‌خواد برای ادامه‌ی تحصیل بره خارج از کشور اما کلی مشکلات داره.

پول نداره، هزینه‌ی سفر نداره. دانشش کافی نیست. دیر شروع کرده به یاد گرفتن زبان و از بقیه عقبه و کلی چیز این شکلی.

کاری که عموماً امثال ژاژه انجام می‌دن اینه که افسرده می‌شن و همه چیز رو می‌ذارن پای تقدیرشون و شروع می‌کنن به فحش دادن به زمین و زمان و صد البته دولت و حکومت و این چیزا.

ژاژه باید به مشکلش به عنوان یه شانس برای یه موفقیت خیلی بزرگ نگاه کنه. اگه مشکلشو حل کنه می‌شه الگوی بقیه.

می‌شه الگوی کسایی که شبیه خودشن. شرایطشون، مشکلشون، وضعیتشون.

شاید بگی مگه چند نفر مثل من هستن. شاید تعدادشون دوروبر خودت کم باشه ولی تو مقیاس یه کشور چطور؟ تو کل دنیا چی؟ فراموش نکن که اینترنت باعث شده کسب‌وکارهای خیلی نیچ بتونن خیلی راحت مخاطب پیدا کنن و کار کنن.

از این مثال‌ها فراوون می‌شه زد. تقریباً همه‌مون درگیر همچین داستانایی بودیم یا هستیم. یکی می‌خواد برای کسب‌وکارش سرمایه جذب کنه، یکی تو ارتباطش با دوست دخترش مشکل داره، یکی ایده نداره و هزار تا مشکل دیگه.

پس قدم اول اینه که به مشکلمون به شکل یه چیزی که داره ما رو به فنا می‌ده نگاه نمی‌کنیم و حالت انفعالی به خودمون نمی‌گیریم.

باید مشکلمون رو خوب بشناسیم و بذاریم روبرومون. خیلیامون به زبون می‌گیم که مشکل داریم ولی تو عمل دقیقاً نمی‌دونیم مشکلمون چیه. ریشه‌ای درکش نکردیم.

اتفاقاً هر چی مشکل بزرگ‌تر باشه موفقیتی که از حل شدنش به ‌دست میاد بزرگ‌تر می‌شه.

۲- سعی کن حلش کنی

قدم قبل ذهنی بود. باید به این ذهنیت می‌رسیدیم که مشکل ما عامل موفقیت ماست نه مانع اون. حالا وقت عمل کردنه.

تو این قدم شروع می‌کنیم به حل مشکل. اوایلش شبیه این پستای انگیزشیه.

پست انگیزشی
تو این مایه‌ها 🙂

اینجا باید بری تو دل مشکلت و سعی کنی حلش کنی. خیلی سخته اما شدنیه. یعنی همون اندازه که احتمال داره ببازی به همون اندازه هم احتمال داره برنده بشی.

اینکه چجوری می‌تونی مشکلت رو حل کنی نیاز به پشتکار و هوشمند عمل کردن داره که راجع به این قسمتِ ماجرا اینترنت پر از انگیزش‌کننده‌ها و توضیح‌دهندگانه که با یه سرچ ساده کلی چیز میز پیدا می‌کنی.

این بازی مسلماً برای هر کسی یه جوری جلو می‌ره و قطعاً همه موفق نمی‌شن مشکلاتشون رو حل کنن. اما چیزی که نباید فراموش کنیم اون عدم انفعاله. همین که من منفعل نشم و با نیت سالم و درست برم پی کار و تلاش، همین باعث می‌شه یه راهی برای من باز بشه که شاید هیچوقت بهش فکر نمی‌کردم.

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

نیروی محرک شخص تو این قسمت که در حقیقت اصل داستان و شروع ماجراست، جسارته.

فرض کن مشکلاتت یه غوله که جلوی دروازه‌ی شهر موفقیت واستاده و نمی‌ذاره وارد شهر بشی.

یا می‌تونی بترسی و تا ابد حسرت بخوری و راجع به اون طرف دروازه خیال‌پردازی کنی، یا می‌تونی بری و با اون غول بیابونی مبارزه کنی.

اینجا آدما سه دسته‌ان، شجاع، جسور، ترسو. البته این تقسیم‌بندیِ منه و وحی منزل نیست.

ترسو که وضعیتش مشخصه، تقریباً اکثر آدما تو این دسته‌ان. شجاع هم روبروی ترسو قرار می‌گیره و کسیه که ترسی نداره.

اما جسور. جسور اونیه که می‌ترسه اما انجام می‌ده. جسور مثل شجاع عمل می‌کنه اما ذهنیت ترسو رو داره. جسارت بهترین راه‌حل این مرحله‌س.

فکر کنم یکم دیگه ادامه بدیم، باید واست روضه بخونم 🙂 خلاصه مشکلتو که شناختی و فهمیدی چیه حالا باید بری دنبال حل کردنش.

۳- کمک‌کننده باش

مشکلمو شناختم و دارم حلش می‌کنم. هنوز نتوانستم کامل بر مشکلاتم چیره شوم. تو مسیر حل مشکلم. حالا باید چیکار کنم؟ همینجوری ادامه بدم یا چی؟

از این جا به بعد من باید مسیر رفع مشکلم رو به سمتی ببرم که تبدیل به اون کسب‌وکار شخصی بشه. چیکار باید بکنم؟ باید با بقیه‌ی کسایی که این مشکل رو دارن، چیزایی که متوجه می‌شم رو به اشتراک بذارم.

مطمئناً و قطعاً کسایی هستن که مشکل تو رو دارن و یا راه حلی براش پیدا نمی‌کنن یا یه گوشه افتادن و نمی‌تونن کاری بکنن.

درسته هنوز راه حلی پیدا نشده اما راه که افتادی. حالا باید سعی کنی به بقیه‌ای که از تو عقب‌تر هستن کمک کنی. دستشونو بگیری.

از الان که هنوز هیچ راه حلی نداری و صرفاً داری تلاش می‌کنی تا اون موقعی که راه حل پیدا کردی، دنبال کمک کردن باش نه فروش

فروش را متوقف کنید، کمک کردن را آغاز کنید. زیگ زیگلار

شاید بپرسی کمک کن یعنی چی؟ چیکار کنم؟
کمک کن یعنی از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی استفاده کن و محتوا بیرون بده. محتوایی که به بقیه کمک کنه.

کمک کن یعنی به سؤالاتشون جواب بده و چیزایی که بلدی رو بهشون منتقل کن. شاید انگیزه لازم داشته باشن یا شاید صرف صحبت کردن با کسی که مثل خودشونه و تونسته شروع کنه باعث بشه اونا هم راه بیفتن.

قرار نیست آدم شاخی باشی یا خیلی کارای خارق‌العاده‌ای بکنی. قراره چیزایی که می‌فهمی و انجام می‌دی رو با بقیه به اشتراک بذاری و به سؤالات کسایی که مثل تو مشکل دارن و از تو پایین‌‌ترن کمک کنی.

چرا می‌گی کمک‌کننده باش، نمی‌گی تولید محتوا کن؟
به این مثال دقت کن!

فرض کن یکی از لبه‌ی دره آویزون شده و در حال افتادنه، تو می‌ری بالا سرش و می‌گی: هی، دستتو بده من، می‌خوام کمکت کنم. اون آدم اگه واقعاً کمک بخواد دستشو می‌ده بهت و میاد بالا.

یعنی چی؟ یعنی مهم نیست چه ریختی هستی. مهم نیست لهجه داری یا نداری. مهم نیست با ماشین پورشه رفتی بالا سرش یا با فُرغون. اصلاً اهمیتی نداره ساعت هایکپی رولکس انداختی دستت یا ننداختی. مهم اینه برای کمک رفتی.

گرفتی چی شد! جایگاه کمک‌کننده چون اول راه هنوز دستاوردی نداری اعتماد به نفس می‌ده و یه چرایی سالم و قوی برات بسازه.

همه اولش می‌گن آخه من که بلد نیستم چیزی، من که دوربین ندارم، من که ماشینم درست درمون نیست و هزار تا ندارم دیگه که همش با این استراتژی کمک‌کننده رفع می‌شه.

اینو یادت نره کمک‌کننده دنبال کمک کردنه نه بالا رفتن فالووراش. کمک کن! نترس. اگه واقعاً ثابت قدم باشی یواش یواش اصحاب نزدیکت دورت جمع می‌شن.

زیگ زیگلار

کمک‌کننده باش یعنی تمام هدفت اولاً و حقیقتاً کمک کردن باشه. برای کمک کردن به کسایی که از تو پایین‌ترن وقت بذار. جدای از اینکه آدمایی که مشکلاتی مثل تو دارن دورت جمع می‌شن تو هم بالاتر می‌ری.

یاد بگیر، یاد بده. کمک کن، نترس. اصلاً به اینکه من قراره چجوری پول دربیارم فکر نکن.

اگه پول لازمی، حتماً یه کار پروژه‌ای یا پاره‌وقت جور کن که ذهنت بهم نریزه. تو این مرحله به شدت به آرامش ذهن نیاز داری. ذهنت بخواد درگیر چه کنم چه کنم بشه، می‌ری قاطی باقالیا.

۴- مسیرتو مستند کن

مستندسازیی که اینجا داریم ازش حرف می‌زنیم نه یعنی بشین و یه فیلم مستند بساز. همون که شروع کنی و به مردم کمک کنی خودبه‌خود مسیرت مستند می‌شه.

به زبون ساده: پست بذار.

ببین تو این داستانی که داریم ازش حرف می‌زنیم دو تا نظر هست. یکی می‌گه بِرِس بعد محتوا بیرون بده. یکی دیگه می‌گه تو همون مسیری که داری می‌ری کم‌کم محتوا بیرون بده.

ما اینجا قائل به نظر دومیم. تو مسیر دومی که همراه با جلو رفتن محتوا بیرون می‌دی، چندتا مزیت داره که یکیش اینه که مسیر رو به خاطر بازخوردایی که می‌گیری بهتر می‌تونی جلو بری.

مستندسازی تو شبکه‌های اجتماعی البته یه مشکل خیلی خیلی بزرگی که برات می‌سازه اینه که باعث می‌شه بیفتی تو جریان کار ۲۴ ساعته.

یعنی کل زندگیت می‌شه کار و هر لحظه و هر جا باید محتوا بیرون بدی تا کسایی که باهات همراه شدن رو پرانرژی نگه داری که بتونن ادامه بدن.

البته این یه رابطه‌ی دو طرفه‌س. همونجوری که تو به مخاطبات انرژی می‌دی و کمکشون می‌کنی اونا هم به تو انرژی می‌دن. و صد البته انرژی که تو می‌گیری خیلی بیشتر از انرژی که اونا می‌گیرن.

مستندسازی نه یعنی اینکه از دستشویی رفتنتم محتوا بسازی و به خلایق نشون بدی. مستندسازی یعنی چیزایی که تو مسیر رفع مشکلت داری طی می‌کنی رو به بقیه نشون بدی.

یه جورایی می‌شه گفت خودِ گزینشیت رو باید نشون بدی نه هر چیزی که هستی.

اگه بخوایم بحث تکنیکی راجع به مستندسازی کنیم به نظرم بهترین روش استفاده از مدل محتوای گری وی باشه.

یعنی از یه محتوای بلند همه چیز رو شروع کن و اون محتوا رو تیکه تیکه کن و تو شبکه‌های اجتماعیت استفاده کن.

یه مطلب بلند بنویس و از توش سه تا ویدیو دربیار و حرف بزن. یه ویدیو بلند بگیر و سه تا تیکه‌ی خوب از توش دربیار. ویدیو بلندت می‌تونه یه لایو اینستاگرامی باشه.

اینم یادت نره که برای شروع تو شبکه‌های اجتماعی اگه تمرکزت رو بذاری روی یه کانال ارتباطی خیلی بهتره تا خودتو پخش کنی. فرقی نداره، هر شبکه‌ای که باهاش راحتی و البته توجه خوبی روشه.

عموماً همه‌ی شبکه‌های اجتماعی که اولش میان خیلی راحت می‌شه توشون بالا اومد. اینم گوشه‌ی ذهنت داشته باش که اگه یه شبکه‌ی جدید اومد که حدس می‌زدی احتمال داره در آینده بالا بیاد، سریع بری روش و کار کنی.

به نظرم این پست می‌تونه تو این مرحله کمکت کنه: چطور شروع کنیم به تولید محتوا – روش WHW گری وی

۵- کسب‌و‌کارتو شروع کن

بعد از پیدا کردن اولین دستاورد تو مسیر، وقت راه اندازی کسب و کار آموزشی یا مشاوره‌ایه. اولین جایی که یه قسمتی از مشکلت رو کامل حل کردی.

یکی مشکلش رو بعد از ۵ سال می‌تونه حل کنه، یکی بعد از ۲ ماه، یکی هم شاید اصلاً نتونه حل کنه.

اگه این مسیر مستندسازی رو درست و مستمر طی کنی و جایگاه کمک‌کننده رو بتونی تو اون جریانی که داری دنبال می‌کنی کسب کنی، خودبه‌خود هر زمان که به یه دستاوردی برسی مردمی که دوروبرت هستن و پایین‌تر ازتو هستن، کم‌کم حاضر می‌شن برای دریافت کمک‌هایی از جنس آموزش یا مشاوره بهت پول بدن.

از اینجا به بعد یواش یواش می‌تونی کسب و کار آموزشی و مشاوره‌ای خودت رو پیاده کنی.

البته این مشکل حل کردنه صرفاً به کسب‌وکار آموزشی نمی‌رسه. خیلی از مواقع شاید به شکل یه اپلیکیشن یا یه مجموعه‌ی خدماتی در بیاد.

چیزی که خیلی مهمه اینه که وقتی به یه دستاوردی رسیدی، تلاش برای بهتر و عمیق‌تر حل کردنِ مشکل رو رها نکنی. هر جا رهاش کنی گیر می‌کنی و تو بلندمدت کسایی پیدا می‌شن که ازت جلو می‌زنن.

تا اینجا یه کَمَکی آدم دورت جمع شدن که اتفاقاً ازت کمک هم گرفتن و یه نحوه وفاداری هم بهت دارن. حالا این افراد به عنوان پذیرنده‌های اولیه‌ی کسب‌وکارت و حمایت‌کننده بهت کمک می‌کنن که کارت رو بتونی جوندار شروع کنی.

هدف کسب‌وکارتان نباید این باشد که به هر کسی که محصول شما را می‌خواهد خدمات دهید، بلکه در عوض باید افرادی را پیدا کنید که به باورتان باور دارند.چنین افرادی ارزش بیشتری برای کار شما قائل‌اند و با خوشحالی حاضرند پول بیشتری بپردازند یا عدم آسودگی را تحمل کنند تا بخشی از هدف‌تان باشند.

نمودار انتشار نوآوری

پذیرندگان اولیه و نوجویان از اولین کسانی‌اند که ارزشی که خلق می‌کنید را درک می‌کنند و از آن‌جایی که می‌توانند قابلیت بالقوه‌ی چنین محصول یا ایده‌ای را ببینند، حاضرند با نقص‌های آن کنار بیایند. آنها به احساس درونی‌شان اعتماد می‌کنند.
هر چقدر در این نمودار به سمت راست پیش بروید، با مشتری‌هایی برخورد خواهید کرد که به محصول‌تان نیاز دارند، اما لزوماً به باورهای شما باور ندارند. اینها همان مشتریانی‌اند که هر چقدر هم سخت تلاش کنید، هیچ‌وقت تلاش‌تان برای‌شان کافی نخواهد بود.
پذیرندگان اولیه همان افرادی‌اند که نه تنها دوست‌تان دارند، بلکه درباره‌ی شما با دیگران صحبت می‌کنند. اگر تعداد کافی از این افراد سمت چپ طیف را همراه خود داشته باشید، دیگران را تشویق خواهند کرد که شما را دنبال کنند.
اگر در تمرکز روی پذیرندگان اولیه منظم باشید، اکثریت در نهایت به سمت شما خواهد آمد.

منبع: با چرا شروع کنید، فصل چطور به نقطه‌ی عطف می‌رسیم؟، سایمون سینک، انتشارات آموخته

به قول معروف با مشتری می‌ری سرِ کار. نمی‌ری تو کار بعد دنبال مشتری بگردی. این دو تا خیلی خیلی با هم فرق دارن.

شاید برات سؤال پیش اومده باشه که خب حالا چجوری باید پول دربیارم یا چه ایده‌ای برای کسب درآمد تو این مرحله هست؟

واقعیت اینه که اینا سؤالات کسیه که راه نیفتاده و به احتمال زیاد راه هم نمیفته! تو راه بیفت، مشکلتو حل کن، بقیش درست می‌شه!

امکان نداره با دست فرمونی که اینجا حرف زدیم جلو بری، مشکلتو حل کنی و تهش نفهمی حالا چجوری پول دربیارم. تو اینترنت راجع به پول درآوردن حرف زیاده. یه سرچ ریز کارتو راه می‌ندازه. یه چیزاییم من تو پست کسب درآمد از تولید محتوا گفتم که شاید کمکت کنه.

نگو من نفهمیدم. شروع کن! تا شروع نکنی نمی‌فهمی. تا راه نیفتی مسیر برات روشن نمی‌شه. تا ترستو کنار نذاری ایده‌ای به ذهنت نمی‌رسه.

یادت نره، مشکلی که الان داری رو باید حل کنی. شاید مشکلت همین نفهمیدنه باشه یا شاید راه نیفتادنت.

جمع‌بندی

قطعاً این استراتژی به لحاظ اجرا و تاکتیک پیچیدگی‌هایی داره که همین باعث می‌شه همه نتونن توش به نتیجه برسن. اما این نه یعنی اینکه نباید برم دنبالش.

یکی حرف قشنگی می‌زد. می‌گفت وقتی راه میفتی و مسیرتو مستند می‌کنی حتی شکست‌هات هم ارزش آموزشی پیدا می‌کنه و کمک‌کننده‌ می‌شه.

اصلاً به این فکر نکن که شکست نخوری یا ضایع نشی یا مسخرت نکنن. همه‌ی اینا اوایل کار باهاته و کاملاً طبیعیه. فقط به این فکر کن بری جلو. تو این بازی توقف یعنی شکست.

اگه بخوایم کل بحثو تو چند تا جمله‌ی ساده جمع کنیم باید بگیم:

  1. روی مشکلی که داری دقیق شو و خوب کشفش کن. هر مشکلی که نمی‌ذاره موفق بشی
  2. سعی کن ذهنیتت رو نسبت به مشکلت تغییر بدی. مشکلی که داری باعث پیشرفت توئه نه مانعش
  3. جسور باش و برای حل کردن مشکلت راه بیفت
  4. از شبکه‌های اجتماعی استفاده کن و چیزایی که می‌فهمی یا تجربه می‌کنی رو با بقیه به اشتراک بذار
  5. کمک‌کننده باش نه فروشنده
  6. وقتی اولین دستاوردت رو به دست آوردی یواش یواش کسب و کار آموزشی یا مشاوره‌ایت رو شروع کن. فرقی نمی‌کنه، می‌تونی محصول بفروشی یا خدمات بدی
  7. بازم به مستندسازی مسیرت ادامه بده و سعی کن مشکل رو ریشه‌ای‌تر بشناسی و راه‌حل‌های بهتری براش پیدا کنی

و همیشه در طول مسیر یادت باشه: اوست که بر همه چیز تواناست.

دیدگاهتان را بنویسید

17 دیدگاه دربارهٔ «استراتژی ۵ مرحله‌ای راه اندازی کسب و کار آموزشی یا مشاوره‌ای»

  1. سلام مهدی خان گل
    بهش میگن رویای صادقه، وقتی به جمله “نگو من نفهمیدم. شروع کن! تا شروع نکنی نمی‌فهمی. تا راه نیفتی مسیر برات روشن نمی‌شه. تا ترستو کنار نذاری ایده‌ای به ذهنت نمی‌رسه.” رسیدم، دیدم من این صفحه رو قبلا خوندم، و خیلی برام آشنا اومد.
    بعضیا میگن وقتی اینجوری میشی یعنی در مسیر درست زندگیت قرار داری، بعضیام دلایل علمی میارن و کلی صغرا کبرا میچینن، ولی من رؤیای صادقه رو دوس دارم.
    و خوشحالم که این مطلب رو در مسیر درست زندگیم خوندم.
    مرسی ازت
    یه دونه‌ای، واسه نمونه‌ای

    پاسخ
    • سلطان آی‌او‌تی ایران، خدایگان اروند طباطبایی
      دم شما گرم، ایشالا خیره، لطف داری🌺🌺🌺

      پاسخ
  2. سلام اقا مهدی
    چه عشقی میکنم من از وقتی با شما آشنا شدم که تو هر زمینه متن ویدیو فایل صوتی مطلب های عالی کاربردی و قشنگی رو بیان می کنید.

    این متن منو یاد یه موزیک انداخت که میگفت:
    کار طولانیه حوصله کن , پر کار بودن به خیلی چیزا بستگی داره مهم ترینش انگیزست. وقتی به آینده فکر کنی کم کار میشی.

    واقعا وقتی به آینده فکر میکنی کم کاری میشی، اینکه هی با خودت فکر کنی تا من شروع کنم بخواهم یاد بگیرم کسی دیگه از من جلو زده و یه عالمه حرفه ای توی هر مسیری هست و من کجا رو میتونم بگیرم باعث میشه اصلا شروع نکنی .

    اگر همه ما مثل مسابقه لاک پشت و خرگوش شروع کنیم بالاخره موفق میشیم ولی تا دلمون بخواد بهانه زیاده ولی کافیه یه دلیل برای شروع پیدا کنیم.

    همیشه موفق باشین و یه عالم ازین مطلب های قشنگ برامون بزارید.

    پاسخ
    • سلام سعید جان
      لطف داری
      شروع کردن خیلی سخته ولی واقعیت اینه به نظر من ادامه دادن و ثابت قدم بودن سخت‌تره

      پاسخ
  3. عالی آقا. عالی… همیشه در مسیر باشیم و یادمون باشه که اوست که بر همه چیز تواناست

    پاسخ
  4. با درود
    مهدی عزیز
    عجب صبح خوبی بود امروز که با وبلاگ شما آشنا شدم. امروز در پی حل مساله اندازه‌ی ویدئو ورقه‌ای تو اینستاگرام بودم و سرچ کردم به سایت و اینستاگرام شما و بالاخره به وبلاگ شما رسیدم. دمت‌گرم هم خود ساده و بی‌ریا هستی هم سایتت
    باید از تو پوست خودم بیام بیرون راه رو اشتباه رفتم.

    پاسخ