میدان هکر فیسبوک

راز میدان هکر فیسبوک

پردیسِ یا دفتر اصلی فیسبوک با ۴۵ هزار کارمند توی مِنلوپارک، تو شمال غربیِ سیلیکون‌وَلیه. این جا بیشتر شبیه به یه شهر کوچیکه، تقریباً همه چی توش هست. کاملاً رایگان! آرایشگاه، بانک، درمانگاه، رستوران، کافه، استودیو موسیقی، اتاق بازی، کارگاه نجاری، خشکشویی، شکلات فروشی، نونوایی، فروشگاه لبنیات ارگانیک، تنقلات فروشی، فروشگاه و تعمیرگاه دوچرخه (دوچرخه رو قرض میده).


خونۀ خودِ زاکربرگ هم تو پالوآلتو نزدیک محل کارشه. البته تو سال ۲۰۱۳ سه چهار تا از خونه‌های اطرافش رو به قیمت ۳۰ میلیون دلار خریده تا حریم خصوصیش بیشتر بشه. ظاهراً کارایی که کرده خیلی خبرساز شده، اینجوری قصد داشته از شرِّ رسانه‌ها خلاص بشه.

وسط دفتر مرکزی فیسبوک یه فضایی هست که بهش می‌گن «میدان هکر». وسطش خیلی بزرگ نوشته شده «HACK» که از بالا و فاصلۀ دور واضح خونده می‌شه.

بالای این نوشته ۹ تا خطِ خاکستری هست که مربوط می‌شه به اتفاقی که توی اوایلِ شکل‌گیری فیسبوک پیش اومده بود. یه جورایی بیانِ ذهنیتِ فیسبوکه.

اون اوایل (۲۰۰۷) که فیسبوک تازه راه افتاده بود دفتر کارشون با حدود ۳۰۰ تا کارمند تو جنوب پالو‌آلتو بود. چند تا کوچه اون‌ورتر یه کافه‌تریا بود که اغلب کارمندا برای استراحت و گپ زدن می‌رفتن اونجا.

(با توجه به قانون jaywalking آدما یه سری بلیط دارن که هر بار از خیابونی که خط عابر نداره رد می‌شن می‌سوزه. البته در صورتی که پلیس یا دوربین ثبت کنه.)

کارمندای فیسبوک برای رسیدن به کافه‌تریا باید از خیابون رد می‌شدن و اون نزدیکیا خط عابر پیاده نبود. هر بار که از خیابون می‌خواستن رد بشن خطرِ این وجود داشت که یکی از بلیطاشون بسوزه. چون توی یک ماه دفعات زیادی امکان داشت برن کافه‌تریا، این رفت‌وآمد براشون پیچیده شده بود.

این ماجرا ادامه داشت تا اینکه یه سری از کارمندای فیسبوک تصمیم گرفتن قوانین رو دور بزنن و خودشون کف خیابون خط عابر پیاده بکشن. شبونه وارد خیابون شدن و از این طرفِ خیابون تا اون طرفِ خیابون ۹ تا خطِ عابر پیاده، درست به شکل و اندازۀ خطوط عابر پیادۀ شهر کشیدن، طوری که اصلاً نمی‌شد تشخیص داد این خطوط برای خودِ شهرداریه یا نه.

اونجوری که کارمندای خودِ فیسبوک تعریف می‌کنن، بعدظهر یه پلیس محلی وقتی داره با موتور از اون خیابون رد می‌شه با تعجب کنار می‌زنه، پیاده می‌شه و چند دقیقه‌ای این طرف و اون طرف خط می‌ره و با دقت به خطوط نگاه می‌کنه و دوباره سوار موتورش می‌شه و می‌ره.

فردای اون روز شهرداری روی خطور رو می‌پوشونه ولی خطوط کامل پاک نمی‌شن و یه اثری ازشون به رنگ خاکستری باقی می‌مونه. این خطوطی که توی میدون هکر به رنگ خاکستری بالای کلمۀ «هک» کشیده شده داستانش اینه.

ذهنیت فیسبوک

ذهنیت هکِ فیسبوک توی جمله‌هایی مثل «سریع حرکت کن و همه چیز رو در هم بشکن» یا «درخواست بخشش کن نه اجازه» بروز پیدا می‌کنه.

ذهنیتی که معتقده برای رسیدن به هدف می‌شه قانون رو دور زد. اگه کسی متوجه شد، عذرخواهی می‌کنیم، اگر نه، به کارمون ادامه می‌دیم. البته نه اینکه یه گروه تبهکار باشن که دنبال کار خلاف باشن، برای اینه که تو رقابت عقب نمونن و نبازن.

این ذهنیتِ هکه. ذهنیتی که دور زدن و سریع حرکت کردن رو تو اولویت می‌دونه و معتقده اگه بررسی عواقب یک فعالیت باعث می‌شه اون کار دیرتر انجام بشه، نباید درگیر بررسی عواقب شد. بهتره انجام بدیم، عواقب بیرون بزنه، بعد معذرت‌خواهی کنیم تا اینکه طوری جلو بریم که هیچ عواقبی نداشته باشه.

به نظرم فیسبوک با این طرز فکرا بیشتر شبیه یه فرقه‌س تا صرفاً یه کسب‌وکار.